2- سحرخیز!
چهارشنبه, ۳۰ فروردين ۱۳۹۱، ۰۴:۱۳ ق.ظ
ساعت هفت بیدار شدم!!
هفت و ربع تو سرویس دانشگاه بودم!!
هفت و نیم درب اصلی دانشگاه!!
هفت و چهل سایت گروه*!! (دقت کردین؟ از بلوار کشاورز تا ولنجک رو تو یه رب اومدیم، ولی از دانشگاه تا دانشکده ده دقه طول کشید!!)
وقتی اومدم تو گروه فقط من بودم وآرمان و میر!!
آخه یکی نیست بگه آدم عاقل تو روز چهارشنبه کله سحر، صبح به این سردی که به قول بعضی ها سگ رو بزنی از خونه در نمیاد!! وقتی دانشگاه کاری نداری میای چیکار آخه؟؟؟
والله
صبونه هم نخوردم الانم خیلی گشنمه حال ندارم برم تا بوفه!! کلید کمدمم نیاوردم چای بیسکویت بخورم، تا وقت ناهارم نمیتونم صبر کنم چون دووم نمیارم!!
خوابم میاد!
------------------------------
* گروه: منظورم همان دانشکده مان است چون یکم نقلی است و فقط هم خودمان در آن رفت و آمد میکنیم بهش میگوییم گروه!!
- ۹۱/۰۱/۳۰
آدم عاقل تو روز چهارشنبه کله سحر، صبح به این سردی که به قول بعضی ها سگ رو بزنی از خونه در نمیاد!! وقتی دانشگاه کاری نداری میای چیکار آخه؟؟؟ دیدی یکی پیدا شد
چطور دلت اومد نری بوفففففففففه ."بوفه علوم زمین با انواع ساندویچ های سرد و گرم ، و انواع نوشیدنی های سرد و گرم : آب میوه، دلستر، قهوه، کاپوچینو و... در خدمت شماست" به جون خودم برا تبلیغات پول نگرفتما
بی صبرانه منتظرم ببینم کیا دیگه به خونه جدیدت دعوت شدن
تازه خبر نداری صب زود میاد اب و جارو میکنه میذاره میره باز غروب میاد در رو ببنده!!
مچکرم از همراهیت واقعن هیشکی نبوداااا
بوفه علوم زمین بی تو دیگه بوفففه نیست ت هی ی
میبینم که همکاریت رو داری از راه دور ادامه میدی!!
همه رو میشناسی مطمئنااا