20- 5 در 1
۱) یه کیلومتر شمار به من ببندن فکر کنم از دیروز صب ساعت ۷ تا یه ساعت پیش که من اومدم خوابگاه، مسیر رفت و برگشت تا خونمون رو پیاده رفتم!!! تازه راه رفتن عادی هم نه! بدوو بدووو!!!
نزدیکای ظهر دیگه اینقد خسته و بیحال بودم که زنگ زدم کلاس ظهرمو کنسل کردم.
۲) بعضی وقتها به خاطر یه بی احتیاطی کوچیک که توسط یکی دیگه اتفاق میفته کل روزت خراب میشه،
مثل امروز من!
۳) چرا وقتی لطفی در حق کسی میکنی فکر میکنن وظیفته!؟
۴) بعد از کلاس عصرم، رفتم سالن همایش،
میگماا به نظرتون مقاله دادن تو یه همایش ملی اونقدر ارزش داره که بخاطرش خودتو برای دوستات بگیری!؟؟
یکی از اساتید که ترم پیش تو دانشگاه ما تدریس میکرد اونجا بود، بخاطر اینکه من باهاش پایان نامه نگرفته بودم با من خیلی لج شده، امروزم با بچه ها با هم بودیم، جواب سلام همه رو داد و باهاشون دست داد، به جز من!!
بهم برخورد!
۵) یه اتفاقای نه چندان خوب هم امروز افتاد که حوصله تعریف کردنشو ندارم!!
کلا این روزها روز من نیست!
خدا بخیر کنه فردا و فرداها رو...
- ۹۱/۰۲/۱۸
انشاالله که همه فرداها هم خیرِ.........
نمینویسم میگن چرا نمینویسی!!
مینویسم میگن چرا منفی مینویسی!!
تکلیف منو روشن کنین!!
انشالله.