گاه نوشته های یک فریبا

روزانه نوشت های یک گونه خاص از فریباسانان!!

گاه نوشته های یک فریبا

روزانه نوشت های یک گونه خاص از فریباسانان!!

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
محبوب ترین مطالب

123 - دفــــــــــــــاع کردم م م

چهارشنبه, ۵ مهر ۱۳۹۱، ۰۷:۲۵ ق.ظ

 

بالاخره انتظارها به سر رسید و من دفـــــــــــاع کردم!!

این چند روز وااااقعا به من سخت گذشت، فکر نمیکردم دفاع این همه دردسر داشته باشه، دردسرای ادیت پایان نامه و پاور پوینت و پیش دفاع و پس دفاع و داور و هماهنگی وقت و .... به یه کنار،

این کاغذبازی های اداریش و امضا جمع کردن و فکس و ایمیل و .... به یه کنار دیگه

جمع و جور کردن حواشی دفاع مثل هماهنگی با دوستان و پذیرایی و ایناش هم به اون کنار!!

دیگه کناری مونده!؟

آخیشششش

الان احساس بیخودی بودن میکنم! چون پایان نامم تموم شد و این به معنای فارغ التحصیل بودن و رفتن از دانشگاه و ایناست، ولی به خودم قول دادم که همیشه دااانشجو باقی بمونم!

در پایان،

از همه ی دوستای گلم تشکر میکنم، از همه ی اونایی که تو این مدت با من بودند و بد اخلاقی های من رو به خاطر سختی کارم تحمل کردند،

دوستانی که از اوول اوول کار با من بودند و تا اخرین لحظه هم باهام بودند...

واقعا این روزا به بودنتون احتیاج داشتم، ممنون که تنهام نگذاشتید...

منظورم از دوستان خوبم، اینان:

حمیده عزیزم، عطیه جون، نوشینم (نوشین اول یه چیز دیگه نوشته بودم این عطیه حسود نذاشت!!)، و مصوم که حرفی ندارم بزنم فقط میگم وااااقعا متشکرم. مخصوصا عطی که امروز کله سحر پا شد از اون سر تهران به خاطر من اومد دانشگاه! با وضعیت بد جسمی که براش پیش اومده بود!!

 فاطمه ی عزیز که مدااام با تماساش پیگیر کارای من بود و امروز با حضورش واقعا به من دلگرمی داد.

شبنم که درسته این مدت اصلا نبود ولی امروز خیلی کمکم کرد، مرسی شبنم جان.

و همچنین الهام، مژگان و متین.

خدایا به خاطر این همه خوبی که به من دادی متشکرم.

از دوستانی که دوست داشتند تو این جلسه باشند ولی من از بس سرم شلوغ فرصت نکردم بهشون خبر بدم عذرخواهی میکنم (تاکید بیشتر برفاطمه از خوزستان که خواست بهش خبر بدم ولی اینقدر یهویی شد و همه چی بهم ریخته بود که فرصت نکردم، ولی یادت بودما فاطمه!! )


پ.ن. این آخرین پست من در این وبلاگ هست.

 

 

  • فریba

نظرات  (۱۲)

فریبا مریمم جان مامانت الان بیا یاهو مسنجر دارم ممیمیرم کمکم کن تورو خدا این هم ایمیل جدیدمه اد کن الان بیا ...



کدوم مریم؟ به جون مامانم چیکار داری آخه!! e
من که اومدم مسنجر خبری نبود!! توضیح بیشتر لطفااا

عزیزم واقعا تبریک میگم راحت شدی ان شا... مراحل بعدی اولش دلگیر شدم خبرم نکردی ولی چون آخرش اشاره کردی به یادم بودی خوشحال شدم ممنون دوست داشتم بودم ولی اگه فرصتی بود اومدم تهران حتما میبینمت وهمیشه به یادت هستم راستی نمرت خوب شد راضی بودی اگه نخواستی مستقیم تو وبلاگ بگی یواشکی بگو



مرسی عزیززم
باور کن اینقدر درگیر بودم که فرصت نکردم به کسی خبر بدم.. مرسی که به یادم بودی و هستی،
حتما بیا، الان که سرم خلوت شده دوست دارم همتون بیاد اینجا جمع شیم بریم بگردیم!!
نمره م م، خووب بود، راضی م به رضای اساتید!
میترسم چشمم بزنند برای همین نمیگم

هوراااااااااااااااااااااااااا تبریک میگم فریباااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا ]]
واقعا راست میگی دردسرای کل مدت پایان نامه یه طرف دردسرای چند روز آخرم یه طرف!!!!
ولی وقتی تموم میشه و میگذره و آدم نتیجه کارشو میبینه، سختیایی که کشیده یادش میره یه شیرینیه خاصی داره
ای عطیه مگه دستم بهت نرسه قشنگ حضور عطیه کنار دستت مشهوده
قرررررربونت, حیف که نتونستم حضورا بیام دفاعت ولی همه فکرم اونجا بود. ایشالا که همیشه تو و تمام دوستای خوبم تو همه مراحل زندگی موفق باشین





نووووووووووووووووووووووشین ن
جات خیلی خاالی بود،
تو واقعا درک میکنی من چی میگم، چون خودت هم همین شرایط رو داشتی!! تشابه اساتید رو دارم میگم!!
ممنوووون ن

دلتنگ تو امروز شدم تا فردا…
فردا شد و باز هم تو گفتی فردا…
امروز دلم مانده و یه دنیا حرف…
یک هیچ به نفع دل تو تا فردا!!!

سلام .... چی بگم کلا مارو شستی گذاشتی کنار... ولی بی نهایت خوشحالم که بالاخره تلاشات به ثمر نشست و با نمره عالیی که گرفتی خستگیت در رفت... خسته نباشی
پیام تبریک محمد و محسنو هم من میرسونم البته گفتم از دستم شاکیی شاید قبول نکنی... محسن گفت بهت بگم با این نمره ای که گرفتی دیگه مطمئن شدم که مادر آینده جغرافیا تویی

زیرنویس : ایشالا عروسیت جبران میکنم... بگذر



اون دو بیت رو از طرف من به خودت گفتی دیگه!؟؟

محسن و محمد چه دخلی داره به تو!؟ بیخود خودت رو با اونا قاطی نکن!!

خیر بنده هنوز خیلی ی ی مونده برسم به پدر و مادر جغرافیا! فعلا در حد یک خواهر این راه رو ادامه میدیم تا وقتی مادر بشیم!

جات که خیلی خالی بود، سر جلسه هی نگاه میکردم ببینم اومدی یا نه ...
سرت شلوغه میدونم، ارزش نداره ادم به خاطر اینکه تو ذهن بقیه بمونه از خودش بگذره...
ممنون که تا اینجا باهام بودی، میدونم که روحت سر جلسه بود!

اومدم پست دفاعو بذارم ک دیدم دیر رسیدم صاب دفاع از من گیج تر تشریف داشتن

به قول دوستم: دیدم جا تره و بچه نیست
بچه کوشی!!؟

منم به نوبه خودم از مسئولین لشکری و کشوری، موسسات نهادها سازمان ها قاره های محترم به ویژه آمریکای جنوبی و اهالی محل تشکر و قدردانی میکنم ان شاالله بقای عمر بازماندگان

جا داره درخواست قرائت فاتحه ی بکنم برای از دست رفتگان زلزله هائیتی و برای داغداران طلب صبر جزیل نمایم

و در پایان روی سخنم با نونهالان باغ ادب و دانش است، دوستان، به فریبا خوب بنگرید و عبرت بگیرید و هوشمندانه مسیر زندگی خود را انتخاب کنید باشد که بشینید تو خونه خودتون و بچه داریتونو بکنید، اصن دخترو چه به تحصیل اونم تحصیلات عالیه تکمیلیه واه واه!!


و

فریبااااااجووووون
بهت تبریک میگم دانش آموختگیتو
من قطره قطره آب شدنتو تو این پروژه از لحظات اولیه پروپوزال شاهد بودم، اجرت با بزرگان سنجش از دور و نزدیک!

دوستان همگی 5 دقیقه بطور مرتب به افتخار فریب کف بزنیددددد
هورااااااااااا

من رفتم!




حمیده ه ه جوووون
خب میخواستم زودتر خبرررررر بدم م

خب تو هم پستت رو بذااارف دارم کم کم خالی میکنم خونه رو هااا
هر چند این نظرت خودش حکم یه پست رو داره هااا

امریکای شمالی، نه جنوبی!

در ضمن از دست رفتگان زلزله هائیتی الان پودر شدن و چه بسا نفت!!

من هم توصیه شما را به گوش جان نیوش کرده و در همین منصب اعلام میدارم که دست از ادامه تحصیل کشیده و به سر خانه ی زندگی خودم میروم!! و از دوستان دیگر هم میخوام من رو ائینه عبرت قرار بدن!

عزززیزز دلمی ی،
تو تو این مدت از همه بیشتر اذیت شدی، ممنون که این مدت رو کنارم بودی، از همون لحظات اولیه انتخاب موضوع تاااااااا اخرین لحظه که ارائه ی پاورم بود...
جای تو هم خیلی ی خااالی بود،
دوست نازنینم
نرووووو








.
.
.











.
سلام
اون مریمه کی بود؟؟
ای تو روحت ت ت که یه حبر هم ندادی برا دفاعت
قدیما دوستا با معرفت تر بودن حداقل آدمو دعوت میکردن
روز دفاع بهترین روز زندگی هر آدمه، من هنوز دسته گلای قشنگی که دوستام برای روز دفاعم خریده بودن رو دارم، و همونطور که اشاره کردی منم خوب یادمه که چطوری دوستام از چندد روز قبل رفتن و وسایل دفاعمو مهیا کردن، پذیرایی کردن، عکس گرفتن، فیلمبرداری کردن، پا به پای من تو همه ی این استرس ها همراه بودن
وای که چه خاطرات قشنگی
سوالایی که داورا ازت میپرسن ،تمرین برای شروع و اینکه چطوری سلام کنیم و از کیا تشکر کنیم....و اون قسمتی که داورا از کارت تعریف میکنن چه حالی میده ، واهمه واسه لحظه ی اعلام نمرت...
و بعدش تو سوئیت چه اونایی که دوستت هستن و چه اونایی که نمیشناسی نمرتو میپرسن و بهت تبریک میگن...
هرگز فراموش نمیکنم
نه اینکه دقیقا سالگرد دفاع منه، همه اون روزای قشنگ برام زنده شد
انشالله موفقیت در مراحل بعدی زندگی
به امید اینکه روزی اون بار اصلیه رو زمین بذاری:-دی



سلام
نمیدونم والا!!
به خدا اینقده هول هولکی شد که اصلا نفهمیدم چی به چی شد!! توضیح دادم بهت تلفنی دیگه،
حتی خونوادم هم نشد که بیان!!
خوش به حالت که دوستات اون روز کنارت بودن، من از بس یهویی شد هیچکدوم نتونستن بیان و فقط روحشون حضور داشت!! البته به جز فاطمه و عطیه که واقعا لطف کردند.
ولی خدا رو شکر که همه چی به خوبی و خوشی تموم شد،
اون بار اصلیه چیه دیگه!؟


مبارک باشه.



مچکرم.
ازت بعیده که متوجه منظورم نشده باشی



ببین من تازه دفاع کردم!!
ذهنم هنوووووووز تو ریکاوریه! انتظار زیاد نداشته باش!
آفرین پس معلومه نمرتم خوب شده ولی بزار ببینم میگی نگفتم چشم نخورم میخوای بگی یعنی از نمره منم بیشتر شدی آخه هنوز کسی نتونسته رکوردمو بزنه دیگه نهایت 20 شدی از شوخی گذشته در کل میگم بازم تبریک وخیلی خوشحالم امیدوارم همیشه نتایج تلاشاتو ببینی[چشمک



إی ی تقریباااا
البت که به پای شما نخواهیم رسید!
20 که نه خب، یه 10 صدم از 20 کمتر!
مچکرم عزیززم.
عرض تبریک مجدد عزیزم.
واقعا راست می گی که این نامه و ایمیل بازی ها خیلی نفس گیر و طاقت فرساست.
وقتی اون روزها یادم می افته اعصابم به هم می ریزه. مخصوصا اینکه من همه کار ها رو گذاشته بودم برای روزهای آخر.........


کلا خیلی خیلی خسته نباشی



متشکرم م، و تبریک مجدد متقااااااابل
تو هم این روزا شریک من بودی یه جورایی! ولی با این وجود تونستی گوی سبقت دفاع رو از من بربایی!

بیخیال، به پایان خوبش فکر کن ن

مججدا متشکرم و شما نیز هم!
مبارکت باشه ولی بیمعرفتیمموم کردی.موفق باشی
پاسخ:
پاسخ:
اینو من باید بگم یا تو!؟؟؟؟؟؟؟؟

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
بانك اهداكنندگان غير خويشاوند