بنگور! (کی میدونه این یعنی چی!؟) :)
یه چند تا آهنگ بی کلام ناب دانلود کردم،
خیلی آرامبخشه،
دوست دارم همزمان که سه تار میزنم صدای اون رو هم بشنوم!!!
بعد از افطار رفتم بیرون و یه گشتی تو خیابون زدم، یه پارکی که رو به روی ساختمونه بعد افطار شلوغ میشه. رفتم یساعتی نشستم کنار حوض. لعنتی چی بود اون خوابگاه ساعت ۹ هنوز افتاب نزده باید میرفتی پشت درهای بسته میشستی و از پنجره برای ادمهای تو بلوار دست تکون میدادی! خوبی اینجا اینه که آزادی! نزدیک هم هست نگران نیستی یه وقت یه بی خانواده ای قصد بی ادبی داشته باشه و تو ندونی چیکار کنی!!!
از تو پارک میتونم پنجره اتاقم رو ببینم ولی از پنجره اتاقم نمیشه پارک رو ببینم! اگه گفتین چرا!؟
خوابم میاد ولی نمیخوام بخوابم! دوست دارم تا صبح تمرین کنم، حس خوبی ندارم اصلا.
از اون شبهایی هست که ... هیچی ولش کن!
یه خرابکاری دیگه کردم امشب! داشتم لباس اتو میکردم، اتو رو کمتر از نیم ثانیه گذاشتم رو تختم، برش داشتم دیدم رو تختیم اندازه کف دستم سوخته!!! باز خوبه اونقدر بزرگ هست که بشه دو لاش کرد دیده نشه!
شب بخیر!
- ۹۲/۰۴/۲۲
خوش به حالت!!!! تو خووونه که اصن وقت به این کارا نمیرسه! چقدر ت پارک وی تو آرامش و دلتنگی قدم میزدم!!!!
اینجا که اه همش تلویزیون مهمونی یه روزت واسه خودت نیس!!!!!