260 - ج! (در مورد این عنوان هم فکر کنید!)
منم که دیگه کاری نداشتم برای انجام دادن و مهمتر از اون نائی نداشتم برای کار کردن!
هی میخواستم جمع کنم برم، میرفتم میدیدم دکتر هست تو دفترش! از اونجائی که بنده به گفته ایشون سرباز هستم و تا وقتی فرمانده م یعنی دکتر، حضور داره منم باید حضور داشته باشم، برای همین موندم!
یساعت گذشت باز گفتم آخه بمونم چیکار!؟ برم از دکتر خداحافظی کنم..... یهو تلفن زنگ خورد! بنده به دفتر فرماندهی احظار شدم!
دیدم بعله! جلسه است ت ت! با نماینده وزارت، دکتر منو خواست که اسامی تیم مدیریت پروژه رو فورا دربیارم و برسونم به جلسه. لیست رو که بردم تحویل بدم، دیدم بابا متی(جناب مدیر) هم اومده!! ته دلم گفتم خوب شد که نرفتم!
نمیدونم جناب مدیر متوجه مانتوی کوتاه من شد یا نه! آخه خوشش نمیاد!!! اونم جلو نماینده وزیر!
.
.
فعلا در خدمتتون هستیم تا وقتی دوستان هستند، امری دارید بفرمائید!
اصلا حس هیچکاری نیست، گشنمه خیلی. سحری هم خوردم مثلنااا.
خوابمم میاد!
این جیمیل چشه باز!؟ خب همه چیم تو جیمیله، کاش باز میشد یکم سرگرم میشدم حداقل!
- ۹۲/۰۴/۲۳
میگمااااااااااا
ماهی چقد میگیری حالا؟؟