گاه نوشته های یک فریبا

روزانه نوشت های یک گونه خاص از فریباسانان!!

گاه نوشته های یک فریبا

روزانه نوشت های یک گونه خاص از فریباسانان!!

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
محبوب ترین مطالب

خانوم روابط بین الملل!

چهارشنبه, ۳۰ مرداد ۱۳۹۲، ۰۷:۱۱ ق.ظ
این استاد مشاور من( میدونین کیو میگم دیگه!)

همیشه منو دست میندازه میگه کارای در سطح ملی و بین المللی اگه دارین بدین خانوم... براتون انجام بده!

وقتی چیزی میخواد بپرسه میگه خانوم ... شما که روابطتون در حد بین الملله از فلان چیز خبر داری؟؟

یا وقتی اتفاقی یا خبری هست که من ازش اطلاعی ندارم، میگه چی بوده که تو نمیدونی!!!!!

القصه:

یه روز یکی از دانشجوهای سابق مهندس (زمانی که من لیسانس بودم دانشجوش بوده!) که من کاملا اتفاقی دیده بودمش زمان لیسانس!!! ولی اصلا باهاش رابطه نداشتم و اصلا نمیدونستم اون ممکنه منو بشناسه و اینا اومده بود دانشکده تو دفتر مهندس نشسته بود. من رفتم تو دفترش میخواستم یه فایل رو از تو کمد بردارم، از در که وارد شدم اون خانوم دانشجو پا شد سلاااام و احوالپرسی گرم و ...!!!! منم با تعجب جوابشو دادم و رفتم سراغ فایلا. از تو شیشه که به مهندس نگاه کردم داشت از خنده منفجر میشد (خب حق داشت!! لابد تو دلش گفته این (یعنی من) اینو (یعنی دانشجوهه رو) از کجا میشناسه دیگه)!!!! 

منو میگی!! گفتم الانه که منم بزنم زیر خنده فورا فایله رو برداشتم و در رفتم!


الان هم رفتم دوباره از دفتر فایل بردارم، مدیر نشریه گروه اومده بود تو دفترش. اصلا هم منو نمیشناسه چون با هم در ارتباط نیستیم! ولی خب من چون میدونم ایشون دکتر فلانیه و به هر حال استاده و اینا همیشه بهش سلام میکنم. ایشون هم فوق العاده گرم و صمیمی جواب میده. 

من قبل از ورود به اتاق مهندس، دکتر رو دیدم و سلام علیک و ایشون هم پا شدند از جاشون و کلی تحویل و اینا. وقتی رفتم دفتر مهندس باز با چهره ایشون مواجه شدم که داره میخنده!! 


ماجرایی داریم با این مهندس هااا. عاااشششقشششم.


  • فریba

نظرات  (۶)

ایــن روزهـــا
بیشــتر از هــر زمــانی
دوسـت دارم خــودم باشــم !!
دیگــر نـه حــرص بدســت آوردن را دارم
و نه هـــراس از دســت دادن را ..
هرکـــس مـــرا میـــ خواهد بـخـــاطــر خــودم بخواهــد
دلــم هـــوای خـــودم را کـــرده اســت ..
همین…
همیشه هم، معروف بودن خوب نیست. خیلی وقتها برای من تنها ضرر بوده و بس
ای کاش این متن سراسر مرموز رو یه کم باز می کردید می فهمیدیم مهندس کیه، دکتر کجاست! :)
پاسخ:
پاسخ:
شهرت؟ معروفیت؟ من؟
نه نه!
کلا ربطی به شهرت و اینا نداره، بیشتر مربوط میشه به جنبه روابط عمومی بالا!
مشکل همینه که نمیشه گفت کی به کیه!
میگم فریبا کم کم داره عاشقت میشه ها!!

از لحاظ رفتاری که شدی مثل خودش از خروس خون تا بوق سگ دانشکده ای همش سرت تو لپ تابته!!........................!!!! دیگه چی بگم!!!!

پاسخ:
پاسخ:
من قصد ادامه تحصیل دارم! گفته باشم!

الان از ایشون هم جلو زدم! چه بسا استاد ساعتهاست که رفته و من همچنان نشستم!! ;)
بله ..........بله.............
منم سرکار با همچین فضایی سر و کار دارم......... هر کس که خیلی خنگول و شوت باشه میفرستن رئیس محترم میفرستن سراغ من...........
کلا فضای کار ما اینطوریه هر کس یه ذره روابطش خوب باشه کلی تحویلش می گیرن و کلی کار میریزن سرش که بدبخت زجرکش میشه و وقت سر خاروندن نداره ویه جوری براش تنبیه...............
هر کس هم که خیلی فیس فیس و افاده ای باشه کار کمتری بهش میدن.................که کلی خوش به حال طرف میشه............

پاسخ:
پاسخ:
بله بله!

وضعیت بنده در محل کارم دقیقاااا همینطوریه!

ولی خب این پست در رابطه با یکسری خاطرات مرتبط با استاد مشاورم بود و خیلی به این اهم ربطی نداشت!
از خندیدناش نگو که همش خاطره اون روز سر کلاس یادم میاد که پشتشو کرده بود به تخته و شونه هاش میلرزید مثلا میخواست تو رومون نخنده که از ابهتش کم بشه

پاسخ:
پاسخ:
باید تو جلسه ها باشی ببینی من چجوری خودمو کنترل میکنم که نخندم از دست این آدم!
خدایی خیلی حال میده با مهندسا معاشرت کردن

پاسخ:
پاسخ:
تو که دیگه افتادی تو غار مهندسا که خوش بحالته!

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
بانك اهداكنندگان غير خويشاوند