307 - امیرعلی اصلانی!
چهارشنبه, ۳۰ مرداد ۱۳۹۲، ۰۷:۰۹ ب.ظ
به امیر علی گفته بودم هر موقع وقتت ازاد بود، بگو بهت زنگ بزنم برام گیتار بزن.
امشب اسمس داد هر وقت دوست داشتی زنگ بزن.
بهش زنگ زدم، وسطاش تلفن قطع شد و خودش زنگ زد.
سلطان قلبها رو با اون صدای کودکانه ش برام خوند و با گیتار زد. وسط آهنگ چون باید پرده عوض میکرد مکث داشت.
ولی عزیز دلم خیلی خوب میزد و خیلی خوب میخوند.
اونقدر ذوق کرده بودم که از اینور تلفن باهاش میخوندم. انگار نه انگار که تو حیاط مجتمعم و چند نفری هم دارند میرن و میان!!!
ازش قول گرفتم تا دفعه بعدی که میرم خونه، این شعر رو کامل یاد گرفته باشه تا ازش فیلم بگیرم و بیارم آپ کنم رو وبلاگ! ;)
- ۹۲/۰۵/۳۰