ای کاش ...!
يكشنبه, ۲۸ مهر ۱۳۹۲، ۱۰:۱۸ ق.ظ
دل و دماغ کار کردن ندارم اصلا.
همش تو فکر این اتفاقی هستم که افتاده.
تو این چند شب وقت نماز گریه کردم و برای سعید یاسین خوندم.
میرم به سایتهای شهرمون سر میزنم و عکس سعید رو میبینم که همشون گذاشتند و تسلیت گفتند و ...
شاید اگر برای مراسمش میرفتم یکم بیشتر اروم میگرفتم، تصمیم گرفتم برای شب هفتش برم حتما.
مرگ،
مرگ یه جوون،
به این طرز وحشتناک و ناگهانی،
اونم وقتی بدونی مقصر خودش بوده و اگه یکم احتیاط میکرد، یکم یواشتر میومد، یکم حواسش بود...
- ۹۲/۰۷/۲۸