گاه نوشته های یک فریبا

روزانه نوشت های یک گونه خاص از فریباسانان!!

گاه نوشته های یک فریبا

روزانه نوشت های یک گونه خاص از فریباسانان!!

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
محبوب ترین مطالب

عقده دل وا کنم!!

دوشنبه, ۱۸ آذر ۱۳۹۲، ۱۲:۰۵ ب.ظ

آغا اینقده این هفته سر من شلوغ بوده که فرصت نوشتن پیدا نکردم!

خونه هم که میرم به حدی خسته م که دیگه حالی نمیمونه که بخوام لپتاپ روشن کنم چه برسه اینکه بشینم فکر کنم بینم چی بنویسم و چی بگم و ..

عرض به حضور منورتون که:

گفته بودم که من اینجا با چه آدمهای نفهمی سر و کار دارم که! دیروز سر یه موضوعی یکیشون با من بحثش شد و شایدم من باهاش بحثم شد و یکم دری وری گفت و داد و بیداد کرد و رفت به مدیرش هم ریپورت داد و منم به هیچ جای خودم حسابش نکردم و نشستم کارام رو انجام دادم.

یساعت بعدش یکی دیگه از بچه ها که میخواست کلید رو از من تحویل بگیره، باز مجدد زبونش دراز شد که شما چقد سخت میگیری و چقد قانونی میکنی همه چی و خودتو اذیت میکنی و ... منم هر چی سعی میکردم بهش هیچی نگم نمیشد ولی آخر تونستم و خیلی جلوی خودمو گرفتم و مودبانه بهش گفتم که اینا جزو وظایف منه و برام تعریف شده و اگر غیر از این باشه من باید به بالادستم جواب پس بدم و شمام اگه مشکل داری برو با مدیر صحبت کن!

صبح امروز که من با توپ پر میخواستم برم سراغ مدیرم و بگم دیگه نمیتونم این وضع رو تحمل کنم، دیدم زودتر از من خبر بحثهای دیروز بهش رسیده! منم نشستم هر چی هر کی تا حالا گفته بود به من رو البته با سانسور اسامی و احیانا یکسری حرفهای نامربوط گذاشتم کف دستش.

اونم شاکی شد که تو چرا زودتر اینا رو به من نگفتی!

بعدش هم بهش گفتم همین امروز تکلیف من رو با فلانی روشن کن! من نمیتونم برخوردای اون رو تحمل کنم میاد هر دم جو اتاق رو بهم بریزه و داد و بیداد کنه و بره. دکتر هم زنگ زد به مدیر اون شخص و به من گفت بیا بریم با مدیرش صحبت کن.

منم با مدیر اون کارشناس خاطی صحبت کردم و همه  چی رو بهش توضیح دادم و آخر سر بهش گفتم آقای دکتر من صبرم بیشتر از این نیست! اگر بار دیگری این کارشناس شما  پاش رو از گلیم خودش درازتر کنه منم همه این مواردی که اینجا گفتم رو میرم میذارم کف دست دکتر م.! اون خودش میدونه و شما و کارشناستون. ایشون هم کمی با من صحبت کرد و قول داد که به کارشناسش تذکرات لازم رو بده.

اما در مورد شخص دومی که زبون درازی کرد.

ایشون داره با میر کار میکنه! منم تا الان به احترام میر چیزی بهشون نگفتم و به مدیر خودم هم نگفتم. امروز هم حس کردم میر با من سرسنگین شده. لذا منتظرم سرش خلوت بشه تا برم بهش بگم زبون درازی های کارشناسای خودش رو تا پس فردا اگه راپرت اینا رو هم به دکتر دادم، خودش در جریان باشه!!

میخوام برم به میر بگم، به نیروت بگو، بچه جون تو سر پیازی؟ ته پیازی؟ چیکاره ای این وسط که میای از یکی دیگه طرفداری میکنی و شرح وظایف من رو یادم میاری و میخوای به من کار یاد بدی! تو خیلی عرضه داری گزارشت رو سر موقع تحویل بده!

والا!

 

پی نوشت:

هی میگن صبور باش صبور باش!

من دارم یه ساااال با اینا کار میکنم، ایوب هم بود تا حالا کم آورده بود از دست اینا!

منم آدمم! دیوار نیستم که هر کی از هرجا رد شد یه خط رو من بندازه و منم صدام درنیاد!

والا! با این نوناشون!

 

نوشین تو چیزی گفتی!؟ 


 

  • فریba

نظرات  (۳)

اوووووووف چه دل پری!!!!!!!
بهترین کاررو کردی!! بعضی ها نادونن بعضی ها پررو!!!
اون پررو ها رو باید ...........................!
راستی "هیچ جای خودمم حسابش نکردم باحال بوووود!".

پاسخ:
پاسخ:
بعله!
از امروز دیگه بنده عوض خواهم شد و میشم یه مسئول بد اخلاق و راپرت بده که اینا بفهمن با کی طرفن!

آخه واقعا حسابش نمیکنم!!
من غلط بکنم ... مگه از جونم سیر شدم که چیزی بگم

پاسخ:
پاسخ:
جدی؟
آخه من یه لحظه فکر کردم چیزی گفتی!!
یعنی خدا صبرت بده چه آدمای....پیدا میشنا

پاسخ:
پاسخ:
إِلَّا الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَتَوَاصَوْا بِالْحَقِّ وَتَوَاصَوْا بِالصَّبْرِ !

و من همین آیه رو متوسل شدم که خدا خودش صبر بده بهم!!


ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
بانك اهداكنندگان غير خويشاوند