گاه نوشته های یک فریبا

روزانه نوشت های یک گونه خاص از فریباسانان!!

گاه نوشته های یک فریبا

روزانه نوشت های یک گونه خاص از فریباسانان!!

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
محبوب ترین مطالب

یک روز تعطیلی

سه شنبه, ۲۲ بهمن ۱۳۹۲، ۰۷:۲۵ ب.ظ
 

من

همیشه

از همون اول تا الان

فقط از تو خواستم

فقط و فقط از خودت کمک خواستم خدا

خدای من خودت میدونی که من هیچ امیدی به جز تو ندارم.

میدونی که هیچ پناهی به جز تو ندارم

میدونم که تو همیشه باهامی

باهام بودی و هستی

فقط ناارومم خدا

خیلی ناارومم

خودت ارومم کن

من تحملش رو ندارم

خودت کمکم کن

خواهش میکنم

 

امروز غروب فقط گریه کردم

و به خدا التماس کردم کمکم کنه

خودش یجوری بهم نشون بده

من بفهمم

من بدونم

خودش فقط میدونه میتونه

یعنی ممکنه بازم بخواد صبر کنم!؟

نمیتونم!

 

 پی نوشت:

اینم از عوارض تنها بودنه!

دوست داشتم یکی الان اینجا بود میشد باهاش حرف زد.

تو چت، تلفنی، رو در رو...

فقط بود!!

 

  • فریba

نظرات  (۳)

نیاز به زمـــــــــــــــــــــــــــــــان داره

پاسخ:
پاسخ:
کاش حداقل میدونستم چقدر زمان میبره!

یعنی انتظار این حالو از شما نداشتم
امیدوار بودم بهتون خیلی خوش بگذره
و با خوندن: "کاش بچه ها دیرتر میومدن و تمدید میشد این تنهایی"
خوشحال شدم و خندیدم حتی
اما این پستتون و ادامه مطلبش
انتظار این حرفارو ازتون نداشتم...

+ این نیز بگذرد...
صبحها مامانم به زور بهم کندور میده میگه بخور واسه حافظه خوبه!!!!!
نمیدونم کاش یه چیزی بووود حفظه رو ضعیف میکرد ÷اک میکرد
پاسخ:
پاسخ:
کندور چیه!؟

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
بانك اهداكنندگان غير خويشاوند