579 - تصمیم کبری!
و من از این اوضاع نابسامان نا امیدتر میشم،
و از آینده نا روشن خود هراسناک تر!
و بر رفتن از ایران و زندگی در بلاد کفر مصمم تر!
اما با کدامین دل!
یه دل میگه برم برم
یه دلم میگه نرم نرم
طاقت نداره دلم دلم
اینجا بمونم!!
نظر شما چیه؟
دارم به این فکر میکنم اگر مثل آدم برنامه ریزی کنم، سال آینده این موقع انشالله تعالی میتونم برم!
ولی نمیدونم واقعا اوضاع اونجا چطوری باشه! چطوری بر دلتنگیم غلبه کنم و هر دم عکس خونواده رو ردیف نکنم جلوم و زار زار گریه نکنم که یاران کجائید که من اینجا غریبم!
در اینکه میتونم زندگیم رو جمع کنم هیچ شکی ندارم، ناملایمات روزگار و سختی های زندگی در آوان جوانی و سر کردن با مردها و نامردانی که روزهایی رو باهاشون گذروندم، به قول مهندس ق از من یه شیرزن ساخته! من تمام نگرانیم غم غربت و دلتنگیه و بس!
من رو تو این زمینه راهنمایی کنید.
از تمام خواننده های روشن و خاموش و دوست و غریبه ای که این متن رو میخونند میخوام که در این زمینه من رو راهنمایی کنند.
تصمیم بگیرم برای رفتن؟ یا همچنان بمونم و امیدوار باشم اوضاع درست میشه!!!
- ۹۳/۰۲/۲۴