گاه نوشته های یک فریبا

روزانه نوشت های یک گونه خاص از فریباسانان!!

گاه نوشته های یک فریبا

روزانه نوشت های یک گونه خاص از فریباسانان!!

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
محبوب ترین مطالب

599 - جشن تولد

چهارشنبه, ۷ خرداد ۱۳۹۳، ۰۸:۰۶ ق.ظ
رفتم مهمونی،

جشن تولد مریم. 

خیلی هم خوب بود. 

جای همتون خالی

 

.................................

جاتون خالی دیروز،

حدودا ساعت 2 بود رسیدم خونه مریم،

فقط من بودم و اون!

گفت مهمونام گفتند ساعت 4 – 5 تازه راه میفتند!

مریم خریداش رو کرده بود و داشت شام رو اماده میکرد، منم رفتم کمکش.

اول سالاد درست کردم، یه سالاد خوشگل با ذرت و کاهو و قارچ و خیار و گوجه.

بعد نوبت رسید به سرخ کردن ناگت و کوکو سبزی،

بعدش خورد کردن خیارشور و گوجه،

بعدشم تزئین ظرف غذا.

مریم هم ماکارونی درست کرد.

میوه ها رو با سلیقه چیدیم.

روی تمام ظرفها سلفون کشیدیم.

ظرفهای کیک و چای و ابمیوه و میوه و شام رو هم جدا جدا حاضر کردیم و چیدیم یه گوشه اشپزخونه.

روی میز وسط پذیرایی رو هم با ظرف شکلات و چیپس و پفک و اسنک و اینا پر کردیم.

ساعت 6 دیگه روده کوچیه داشت بزرگه رو میخورد که مهمونا رسیدند.

اول کمی بگو و بخند.

بعد موسیقی و حرکات موزون!!!!

منم وسطش عینهو گارسون هی پذیرایی میکردم و ظرفا رو میبردم و میاوردم و میشستم و اصن یه وضی.

در این حین یه قری هم میدادم!!!

بعدش نوبت رسید به شام و احسنت و افرین مهمونا که به به چه دخترای با سلیقه ای!

بعدش کادو باز کردیم. خیلی کادوای خوشگلی دادیم به مریم. مخصوصا پیرهن مجلسی که مامان دوستش براش خریده بود خیلی خوشگل بود.

بعدش نوبت رسید به اواز.

مامان دوست مریم صدای گرم و قشنگی داشت و همچنین بهناز و بعد مرجان و بعد دسته جمعی!

و در انتها اصرار حضار بر اینکه من بخونم!!! منم التماس که بیخیال من تازه عمل کردم اصن نمیتونم! بهم فشار میاد.. اونام هی میگفتن نه چیزیت نمیشه، با لوم پائین بخون ، آروم بخون و ...

کیک که اومد اونام یادشون رفت!!!!

شب هم همونجا موندم.

از اونجائیکه میزبان در رژیم به سر میبردن، لذا هر چی خوراکی باقی موند مثل غنائم جنگی بین مهمانان بویژه مهمانان کارمند که فردا میخواستند برن سر کار، تقسیم شد!!! سهم من هم شد یه برش بزرگ از کیک و ماکارونی و چندتا ناگت و نون باگت!!

 

پی نوشت:

قول داده بودم عکس بگیرم. ولی به جون خودم اصن نرسیدم! یکی از مهمونا عکس گرفت ولی من فرصت نکردم ازش بگیرم، حالا کی دیگه کی رو کجا ببینم که بگیرم ازشون! خلاصه شرمنده! :)

 

  • فریba

نظرات  (۱)

عکس نگرفتی؟!!!
پس خداروشکر خوش گذشته حسابی

پاسخ:
پاسخ:
من نه!
بدک نبود..

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
بانك اهداكنندگان غير خويشاوند