657-
يكشنبه, ۵ مرداد ۱۳۹۳، ۱۰:۴۱ ب.ظ
دارم همچنان محیط بلاگ رو بررسی میکنم برای نقل مکان.
میخوام همه چی به اصطلاح رادستم باشه!!
امروز مادربزرگ و خاله و اینا به بهونه دیدن من اومدن خونمون، خاله پرسید فریبا کی اومدی! گفتم ... پنج شنبه!!!
یهو خودم رفتم تو فکر گفتم: پنج شنبه!؟؟ یعنی من الان 4 روووزه اومدم؟؟ چقدر زود گذشت؟ چرا هیچ غلطی نکردم پس؟؟؟
یاد تمرینای سه تار و گزارشات عقب افتاده، افتادم!
این نت 24 ساعته کلا من رو از زندگی انداخته. فردا که صبح با فسقل خان برنامه دونات رو داریم، من در عجبم از حافظه عجیب این بچه که امکان نداره چیزی بهش بگی یادش بره، همچنین سماجت و پشتکارش برای بدست اوردن چیزایی که قولش رو گرفته ستودنیه. ما هم اگه اینطوری بودیم الان برای خودمون کسی بودیم!!!
لذا فردا تصمیم گرفتم بعد از پخت دونات، برسم به گزارشام و تمرینام.
پس فردا هم که عیده و دو روز بعدشم که باید برگردم منزلگاه در ته ران! (چی گفتم!!! :)))))
- ۹۳/۰۵/۰۵