898 - امتحااااااااااااااان
جمعه, ۱۷ دی ۱۳۹۵، ۰۷:۳۱ ب.ظ
فردا یه امتحان خیلی سخت داریم
با یه استاد خیلی خیلی ....!!!!
روز چهارشنبه هم دو تا امتحان داشتیم .. از ثانیه ای که از امتحان قبلی برگشتم چشم از رو جزوه هام برنداشتم
حالا در این حین که عین دو روز از پشت لپتاپت بلند نشدی و چشمات به جز x و y چیز دیگه نمیبینه و هی هم میزنی تو سر خودت که عای درسم موند عااای چرا تموم نمیشه
اقای همسر بیاد در لپتاپتو ببنده و دفتر و دستکت رو جمع کنه و بگه بسسسه هر چی خوندی! داری از دست میری... پاشو بریم بیرون یه هوایی بخوریم..
هر چی هم بگی عاقا دررررس عاقااا امتحاااان ..
ایشونم بگه اصلا امکان نداره حرفشو هم نزن یالا جمع کن بریم بیرون تا اینجاش که خوندی پاس میشی .. بسه.. نا سلامتی دکتراست نباید 20 بشی که!
پاشو از دست رفتی خانومم
پاشو عجیجم
خوشبختی یعنی یه همسری داشته باشی که تو همه شرایط کنارت باشه ه
- ۹۵/۱۰/۱۷