گاه نوشته های یک فریبا

روزانه نوشت های یک گونه خاص از فریباسانان!!

گاه نوشته های یک فریبا

روزانه نوشت های یک گونه خاص از فریباسانان!!

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
محبوب ترین مطالب

935 - ماه عسل

شنبه, ۱۳ خرداد ۱۳۹۶، ۰۲:۱۶ ق.ظ

یک همزاد پنداری خاصی با خواهران منصوریان داشتم.

البته با این تفاوت که پدر ما کارگر و فقیر نبود.. . پدر ما ما رو ترک نکرد.

پدرمون بود..  یعنی هست ... 

ولی انگار که نبود..

انگار که نیست... 



پی نوشت:

نمیدونم واقعا پدرشون رو بخشیدند؟ یا تو برنامه خواستند ظاهر حفظ کنند!

من که نمیبخشم... جای اونا هم بودم نمیبخشیدم! 


  • فریba

نظرات  (۱)

😔😔😔 
به نظر منم بیشتر جو برنامه و اجبار علیخانی تحریکشون کرد، خدا میدونه قلبا بخشیدن یا نه... 
سخته که پدری باشه ولی انگار که نیست... ولی شاید همون حضور هم خیلی ارزشمند باشه. 
همونطوری که این خواهرا هم گفتن ما فقط میخواستیم پدرمون باشه فقط حضور داشته باشه، توقعی ازش نداشتیم
نمیدونم شایدم گاهی نبودن بهتر از بودن و بیرنگ بودن باشه... شاید اگه بابای اونا پیششون بود زندگیشون با همون فلاکت و بدبختی میگذشت و حتی بدتر...

پاسخ:
اره بعضی وقتها بودن اسم پدر خودش خانواده رو از خیلی چیزها حفظ میکنه .. ولی سخته کسی رو داشته باشی ولی مواقعی که بهش احتیاج داری حسش نکنی!

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
بانك اهداكنندگان غير خويشاوند