944 - امان از آدمهای بی ریشه!
تقریبا 7 ماهی میشه که از کارم اومدم بیرون! یعنی از اوایل دی 1395 تا کنون!
کارم رو دوست نداشتم.
محلش رو هم همینطور
ادمهاش رو نیز همینطور!
ولی نمیخواستم بیام بیرون چون به پولش احتیاج داشتم، مثل همه ادمها که به پول احتیاج دارن.
وقتی صحبت از تمدید قرارداد و اینا شد من با توجه به اینکه مدرک تحصیلیم یه ارتقای کوچولویی گرفته بود و مطابق با قوانینی که مدیر مثلا قانونمند ما مدام بهش تاکید میکرد، می بایست اندکی افزایشی تو حقوق من داده میشد (فکر نکنید درخواست میلیونی کردمااا نهایتا 100 - 200 تومن در ماه یعنی نهایتا 2میلیون و 500 تومن در سااال!!!!)) ، درخواست کردم که شرایط کارم مطابق با انچه من تمایل دارم فراهم بشه.. یا حقوقم رو ببرن بالا یا اینکه حداقل یه دستیار به من بدن که دیگه من مجبور نشم کارای ریز میز رو خودم انجام بدم !
این بود که وقتی رفتیم پای صحبت برای تشریح مراحل بعدی کار و قرارداد و اینا... اقای مدیر با قیافه حق به جانبی گفت شما برنامه پیشنهادیتون رو برای پیشبرد اهداف پیش رو (عه عه ) بنویسید در رابطه با شرایطی هم که میگی برات مهیا بشه باید بگم آخه تو کار خاصی نمیکنی اینجا که! تو اگر بری نهایتا ما یکی دو ماه اذیت بشیم ولی نیرو جدید میاریم بالاخره یاد مییگره کاری نیست که! همینیه که هست حالا برو فکراتو بکن ببین چکاره ای .. ولی اگر اومدی پای کار باید تا اخرش وایستی و همه کارای لازم رو انجام بدی دیگه حقوقم کمه و وقتم کمه و اینا نداریم!
من از قدرشناسی مدیر محترم بعد از 4 سال همکاری بی وقفه و تاااام به وجد اومده بودم (به قول خودشون مونده فقط دفتر پروژه رو تی بکشی یعنی دیگه کاری نیست که ما بگیم و تو انجام ندی!!!!)) سراز پا نمیشناختم که الان با این همه قدرشناسی چکار کنم!
رفتم کمی با این و اون مشورت کردم و دیدم در کمال ناباوری کسی برای شخصیت خودش ارزش قائل نیست و همه پول رو میبینند! همه میگن اشکال نداره همه جا همینه! بچسب به کارت و پولتو بگیر!
ولی من هر چی فکر کردم دیدم اصلا به من نمیچسبه! نمیتونم جایی کار کنم که برای کار کردن براشون نه تنها قدر نمیدونند حتی منت هم بذارن!!! تمام این چهارسال رو مرور کردم .. تمام قدرنشناسی ها... وعده وعید ها.. دروغ ها و توهین ها.. همه رو یکجا به ذهنم اوردم و بیشتر و بیشتر از خودم بدم اومد که من برای چی باید اونجا باشم؟؟!
این بود که نه به صورت حضوری (چون نمیخواستم ریخت اون ادمه رو ببینم!!!) بلکه از طریق ایمیل بهشون اطلاع دادم من دیگه حاضر نیستم اونجا کار کنم! اقای مدیر که تو مخیله ش هم نمیگنجید من از اونجا برم فکر میکرد شوخی میکنم پیام داد که حالا بیا صحبت میکنیم ولی من نرفتم چون باید زنگ میزد و صحبت میکرد..
من نرفتم و نرفتم نرفتم تا مجبور شدن یه نیرو جدید بیارن ..
حالا این نیروی جدید چپ میرفت زنگ میزد به من راست میرفت زنگ میزد به من .. اینو چکار کنم اونو چکار کنم..
از اونجایی که من مثل اونا ادم پستی نیستم! تا یکی دو هفته راهنماییش کردم و بهش یاد دادم اوضاع از چه قراره .. ولی بعد گذشت یکماه هر ده بار تماس و پیامش که میرسید یکیشو جواب میدادم ..
امروزم یه 7 باری زنگ زد من جوابشو ندادم!
از اینکه میبینم بهم اجتیاج دارن خوشحالم! خیلی هم خوشحالم!
اگر بدونین چقدرررررررررررر خوشحالم از اینکه میبینم بعد رفتن من هیییچ کدوم از کارای اساسیشون پیش نرفته . اصن دلم خنک شد وقتی میبینم چقدر تو کارشون موندن .. حداقل یکسال عقب افتادن و این حقشونه!
دوست دارم گوشی رو بردارم داد بزنم : ببین برو به اون مدیرت بگو قرار بود سختی کارتون بعد از رفتن من یکماه باشه نه هفت ماه!!!
چرا بعد از هفت ماه هنوزم به من زنگ میزنید و کارار رو میپرسید؟؟؟ مگه من بیکارم بشینم تو خونه کار شما رو راه بندازم؟؟؟
اصلا کجای دنیا یه کسی که از یه جایی رفته رو به زور به خودشون وصل میکنند که کارشون را بیفته؟؟
همه کاراتون عقب افتاده؟ الان وقت گزارش سالیانه اس؟ وقت انتخابات هیئت مدیره س؟ وقت گزارش مالیاتی و ثبته؟؟ از پسش برنمیاین؟ به دررررک! چشمتون در اد!
با اینکه هنوز دنبال کارم و نتونستم یه کار مناسب پیدا کنم ولی اصلا از اینکه از اونجا اومدم بیرون ناراحت نیستم.
به نظر من گاهی اوقات شخصیت ادمها ارزشش خییلی بیشتر از پوله! خوشحالم که به چنین درجه ای رسیدم! :)
- ۹۶/۰۴/۲۷