1062- صیح زود!
رفتیم یه دوری تو میدون بزنیم و بهره ای از چهارشنبه سوری ببریم انقدر ترقه زیر پامون انداختند فرار رو بر قرار ترجیح دادیم!
تو مسیر برگشتنی با دختر خانمی که همسایه طبقه بالایی ما هستند بهم رسیدیم
همینطور خوش و بش کنان اومدیم در خونه
ماشین شون رو دیدیم که جلوی در پارکه
همسر جان گفت کاش شما ماشینت رو بیاری تو امشب خیلی خطرناکه
ایشون که انگار منتظر چنین پیشنهادی بود گفت اتفاقا میخواستم بیام ازتون خواهش کنم اجازه بدین ماشینمون رو بیاریم تو خیلی نگران بودم.
ولی خب روم نمیشد..
منم گفتم نه بابا رو چیه .. امشب خطر داره .. بذار پارکینگ رو باز کنیم بیار تو ماشینت رو .
در این لحظه یهو ایشون مکث کرد و گفت:
فقط یه چیزی من صبح زود میخوام برم سرکار.. مزاحم شما نشم برای باز کردن در پارکینک؟
با تعجب پرسیدیم صبح زود یعنی چه ساعتی؟
گفت ساعت 8:30 - 9 اینا!!
من و همسر یه نگاهی به هم کردیم و من گفتم نه نگران نباشید من اون ساعت بیدارم!
پی نوشت:
ما تو این اپارتمان حق دو تا پارکینگ داریم ! و دو تا از واحدها پارکینگ ندارند!! علتش هم اینه که پارکینگ دومی مزاحم هست :)
خدا رو شکر یکی دیگه هم صبح زود رو معنا کرد و من متوجه شدم فقط برای من این ساعت زود نیست!! والا من هر وقت میگم صبح زود ساعت 11 همه میخندن!! :)))
- ۹۶/۱۲/۲۳