گاه نوشته های یک فریبا

روزانه نوشت های یک گونه خاص از فریباسانان!!

گاه نوشته های یک فریبا

روزانه نوشت های یک گونه خاص از فریباسانان!!

طبقه بندی موضوعی
بایگانی

1169 - سالهایی که گذشت...

پنجشنبه, ۱۷ خرداد ۱۳۹۷، ۰۴:۰۵ ق.ظ

نمیدونم چی شد یهو یاد اولین وبلاگی که داشتم افتادم! 

آخه من دقیقا از سال 84دارم مینویسم! به قول بروبچ بلاگر بودم!!!

یادمه اون اوایل ادرسشو به همه داده بودم از بقال سر کوچه تا بروبچ کانون های دانشگاه!! 

خیلی از خاطرات دانشگاهم

خونه 

عکسهای یادگاری که الان از ارشیو پاک شده 

ارزوهام 

درددلهام 

بچگی هامون 

خوشی هامون 

همه تو این وبلاگ ثبت شده .. 

من حتی از توی این وبلاگ... 

از توی همین وبلاگ هم من ... 

بیخیال .. 


زیاد ادرس عوض کردم .. 

از این خونه به اون خونه 

به هر حونه ای هم که رفتم یه عده رو دیگه راه ندادم! :)(


رفتم نشستم به ارشیو خوندن.. سالهای دور 

برام جالب بود که افکار و عقیده هام زیاد عوض نشده 

همون موقع اخبار اجتماعی رو دنبال میکردم 

و به حوادث واکنش نشون میدادم و مدام از رویاهای بزرگم میگفتم 

اما 

چقدر من درجا زدم! 

چقدر راه گم کردم و پیدا کردم 

چقدر من وقت تلف کردم 

جقدر من اشتباهات زیادی انجام دادم و بعد این همه عمر باطل کردن تازه دارم معنی واقعی زندگی کردن رو میفهمم... 

چقدر دیر ولی خب بازم از نفهمیدنش بهتره ... 


وقتی به تاریخ پستهام دقت میکردم و به کامنت بچه ها 

به این فکر میکنم که چقدر زمان زود میگذره و ما غافلیم.. 

هر کدوم از اون بچه هایی که باهم تو یه خوابگاه بودیم الان یجایی از این دنیای بزرگ هستند 

یادمه اون موقعها حتی تابستون هم که از هم دور بودیم بازم دلهامون بهم نزدیک بود! 

ولی الان شاید خیلی بهم نزدیکیم اندازه یک خیابون.. اندازه یه کورس تاکسی! ولی وقتی برای باهم بودن و از حال هم با خبر شدن نداریم :/ 

غافل از اینکه ناگهان چقدر زود دیر میشود... 



بی ربط نوشت!

فردا سالگرد عزیزان از دست رفته مان هست.. 

عزیزانی که من هنوز رفتنشون رو به اون ناگهانی باور ندارم .. 

عزیزانی که هنوز عکسشون رو توی گوشیم دارم و هر از گاهی بهشون نگاه میکنم و میگم یعنی واقعا رفتند؟! 

کسانی که وقتی از کنار گلزار رد میشیم به سه چراغ مقبره شون نگاه میکنم و میگم حیف از شما که زیر خاکید .. صد حیف ... 

و وقتی بهشون فکر میکنم ... 

میگم کاش میشد مهربونتر بود.. کاش مهربونتر بودیم حتی به اندازه یک سلام! یک جواب سلام! 

شاید فردا دیگه نباشیم و ما بمونیم یک دنیا حسرت از دریغ محبت... 



  • فریba

نظرات  (۲)

  • گرافیست ارشد
  • بسیار عالی ، وبلاگ نویسی کار بسیار قشنگیه ، خودمم چندین وبلاگ دارم :)
    راستی دوست داشتید وبلاگ ما رو هم دنبال کنید استاد ، سپاس .
    پاسخ:
    سلام 
    سپاس از لطفتون
    وبلاگتون رو دیدم پستهاتون جالب و کارآمد بود. 
    با افتخار فالو شدید :)
    اخی یادش بخیررررررر
    میدونی خوشم میاد از اینکه هر ازگاهی به عقب برمیگردی و خودتو یه جور دیگه برانداز میکنی خیلی خوبه به نظرم.
    خدا رحمتشون کنه .واقعا کسایی که میرن هییییییچ کس دیگه ای نمیتونه جاشونو پر کنه هیچ کس
    پاسخ:
    اره واقعا خوشحالم که اون وب رو هنوز دارم چون خیلی چیزها رو نوشتم در مورد خودم که الان برمیگردم بهش حس خوبی بهم میده. 
    راهی هست که همه ما باید بریم .. اونا که رفتن جای خوبی رفتن.. سختیش برای ماهایی هست که نمیتونیم نبودشون رو تحمل کنیم.. :((

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی
    بانك اهداكنندگان غير خويشاوند