1178 - سالگرد یک آغاز
پس فردا سومین سالگرد اغاز همسفری من و اقای همسر هست.
22 مرداد
البته اصلش فرداست یعنی روز اصلی که من بله رسمی دادم
ولی 22م تو دفترخونه ثبت شد.
خیلی از زن و شوهرها این روز که میرسه کلی جشن و شادی و کیک و تدارک و مهمانی و ...
ولی من از یک هفته قبل میرم تو فاز بررسی چند و چون زندگی مشترک و روزهای متاهلی و کم و زیادها و انتظارات و براورده ها و ..
خلاصه همه انچه که به ادم قوت قلب میده برای محکم تر قدم برداشتن برای وارد شدن به یک سال دیگه برای همسفری...
ولی واقعیتش رو بگم
من اگر فرصتی دوباره پیدا کنم ازدواج نخواهم کرد :)
حس میکنم ازدواج با تمام خوبی هاش محدودیت هایی به ادم تحمیل میکنه که من ادم پذیرش این محدودیت ها به اختیار نیستم و الان بسیاریش رو به اجبار پذیرفتم :)))
شاید من جزو معدود متاهلانی باشم که دوران مجردی رو با تمام استرس ها و سختی هاش به دوران متاهلی با روزهای عشقولانه و ارامشی که داره ترجیح میدم..
و به بسیاری از دوستان مجردم این توصیه را میکنم که تا میتونید ازدواج نکنید ولی فکر میکنند از سر دلسوزی که مجردند اینو میگم درحالیکه من از سر دلسوزی که نمیدونند اونور پل چه خبره دارم بهشون میگم.
ولی خب تا کسی خودش شرایط رو تجربه نکنه درک نمیکنه.
در اثبات سخنانم همین بس که دوست مجردی که پارسال من دم ازدواج هی بهش میگفتم بدبخت شدی رفت و اون میخندید و میگفت نه بابا خیلی خوبه و چه خووبه و حس خوبیه و ... هفته پیش دردل میکرد و میگفت دختر نونت نبود آبت نبود شوهر کردنت چی بود :))))))))))))
شما چی فکر میکنید؟!
- ۹۷/۰۵/۲۱