گاه نوشته های یک فریبا

روزانه نوشت های یک گونه خاص از فریباسانان!!

گاه نوشته های یک فریبا

روزانه نوشت های یک گونه خاص از فریباسانان!!

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
محبوب ترین مطالب

خیر...!

شنبه, ۱۶ شهریور ۱۳۹۸، ۱۲:۲۶ ب.ظ

دیشب با دوستامون رفته بودیم بیرون ... پارک پلیس تهرانپارس 

بعد از اونور رفتیم سمت سعادت اباد یه بسته تحویل بگیریم..

منم قرار بود امروز برم شرکت کارای این هفته رو راست و ریس کنم که شب رابیفتیم بریم سفر 

تو مسیر برگشت از سعادت اباد خوردیم به ترافیک عزاداری و ... اروم اروم میرفتیم که یهو دیدم ماشین شروع کرد به سرصدا کردن 

شک کرده بودیم ماشین خودمونه یا سرصدای بیرونه! 

ماشین رو زدیم کنار خاموش کردیم دیدیم عه! صدای ماشین خودمونه! 

استارت زدیم دوباره شروع کرد صدا کردن!

زنگ زدیم امداد اومد گفت2 روز کار داره! ماشین باید بره تعمیرگاه بره بعد عاشورا تاسوعا!

حتی روشنش هم نباید بکنید از همونجا زنگ زدن یدک اومد رخش سفیدمون رو برد :///

حالا من و همسر هی تو فکر بودیم که اخه چی شد!؟؟؟

موندیم سر دو راهی که اصلا بریم یا نریم حالا!؟ با قطار بریم یا اتوبوس!؟؟ با چی برگردیم؟؟ کی برگردیم؟؟؟ اینهمه وسیله جمع کرده بودم و سوغاتی و ... که ببرم برا بچه ها الان هیچکدوم رو نمتونم ببرم!

اول میخواستم غر بزنم سر خودم که کاش نمیرفتیم بیرون با بچه ها که این اتفاق نمیفتاد چون همسر خیلی راغب نبود بیاد ولی به اصرار من اومد. ولی باز فکر کردم که خب اگه فردا شب تو مسیر تو اتوبان با یه خروار وسیله و تو ترافیک و خارج از شهر این اتفاق میفتد میخواستیم چکار کنیم!؟؟؟

 

نمیدونم.. 

من این جور مواقع میگم قطعا خیری توش بوده ...! 

اولین خیرش هم این بود که من یه روز بیشتر وقت دارم برای پیگیری کارام :/ 

  • فریba

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
بانك اهداكنندگان غير خويشاوند