گاه نوشته های یک فریبا

روزانه نوشت های یک گونه خاص از فریباسانان!!

گاه نوشته های یک فریبا

روزانه نوشت های یک گونه خاص از فریباسانان!!

طبقه بندی موضوعی
بایگانی

۷ مطلب در بهمن ۱۳۹۵ ثبت شده است

دوست دارم قبل از اینکه دیر بشه 

بتونم برای مادرم کاری بکنم

آرزو دارم قبل اینکه مادر تموم بشه 

بتونه از زندگیش لذت ببره 

بتونه شبی رو بدون استرس به خواب بره 

بتونه بدون ناراحتی سر کنه 

دوست دارم 

روزی برسه که مادر بتونه از تمام داشته هاش استفاده کنه 

آرزو دارم روزی برسه 

که مادر حسرت هیچی رو نخوره 

از ته دل از خدا میخوام 

روزی نرسه که من حسرت تمام این ارزوها رو بخورم و تا عمر دارم رنگ ارامش نبینم که چرا مادر رفت و ندید... 



  • فریba
برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
  • ۲۳ بهمن ۹۵ ، ۰۰:۴۲
  • فریba

مثل داریم تو خوبی میکن و در دجله انداز 

که ایزد در بیابانت دهد باز! 

نمیدونم چقدر به این جمله اعتقاد داری؟ من که بهش ایمان دارم. و در کل خیلی از موفقیتهام و باز شدن گره های کور زندگیم رو در این میدونم که یه جایی یه وقتی یه جوری در حد توانم دست کسی رو گرفتم .. 

اما

بعضی وقتها یه شرایطی پیش میاد تو از خیر و خوبی که به کسی کردی پشیمون میشی! 

این به اون علته که ما به همون اندازه که به کسی خوبی میکنیم ازش انتظار جبران داریم حالا به هر طریقی! 

اگر تو درسها بهش کمک کردیم باید تو درسهامون کمک کنه 

اگر بهش پول قرض دادیم بهمون قرض بده 

اگر همدردش بودیم همدردی کنه 

اگر همراهش بودیم همراهی کنه 

و .. 

اما همونطور هم که به وفور میبینم یک درصد از خوبی های ما هم توسط بقیه جبران نمیشه و متقابلا پیش میاد که ما سهوا یا عمدا خیلی از خوبی های بقیه رو یادمون بره جبران کنیم!! 

حالا اگر همه بیان این قانون رو برای خودشون بگذارند که توش اگر و به شرطی که باشه دیگه واویلاست! 

مثلا من یبار زنگ زدم حالا نوبت اونه زنگ بزنه! 

من رفتم خونه شون حالا باید اون بیاد 

اگر منو دعوت کرد منم دعوتش میکنم 

اگر اون روز با من میومد فلان جا الان منم باهاش میرفتم 

اگر ... اگر 

یعنی همه چی شرطی بشه! خوبی هامون شرطی بشه .. محبتمون شرطی بشه .. دوستی هامون ... 

و خیلی چیزای دیگه! 

اما از حق  نگذریم بالاخره هر انسانی یه توقعات متقابلی داره! اگر تو رو دوست داره میخواد تو هم دوستش داشته باشی! اگر بهت کمک میکنه انتظار داره دستگیرش باشی! و انتظار بیجائی نیست مسلما! 

تمام اینها رو گفتم که بگم 

من یه زمانی بی شرط بودم! 

فقط نگاه میکردم ببینم کی از من کمک میخواد! کار کیو میتونم را بندازم؟ چه کاری از من برمیاد؟؟ 

بعد یه جاهایی خودم کم میاوردم! دست دراز میکردم سمت کسی میدیدم کسی نیست! اون کار داره! اون یکی وقت نداره! این یکی اصلا نفهمید من چی گفتم و ... !! 

ولی باز گفتم اشکال نداره پیش اومده .. حالا بذار پاشم برم رد کارم تا بعد... 

مجددا تکرار میشد.. اونقدر که خوبی کردنهای تو جزو وظایفت دیده شد! اینکه باید اینجور مواقع باشی! اصلا نمیشه که نباشی! 

ولی در مقابلش همه شونه خالی میکردن! همه اونایی که تو بهشون احتیاج داشتی! 

اینجوری میشه که ادم خسته میشه حتی از خوبی کردنها .. میشه بیخیال! 

دلم میخوادااا ولی کار دارم! منم وقت ندارم! عه خب مهمون داشتم! عه خب کار خودم واجب تر بود! عه خب وقتش نبود! عه خب حالا مگه چی شده!! 

... 

اینجوری میشه که به قول معروف میگن خوبی کن برای خودت نه برای اینکه کسی برات جبرانش کنه که انصافا این خیلی سخته!

اینه که ادم ترجیح میده به کسانی خوبی کنه که هیچوقت باهاشون رو برو نشه که بخواد توقعی ازشون داشته باشه! فقط در راه رضای خدا .. تو خیابون یه پرمردی رو از خیابون رد کنه .. بار پیرزنی ببره در خونه ش.. غذا ببره برای کارگرا... دونه بریزه برای پرنده هاا... 

ته دلش هم برای خیلیا دعا کنه .. 

آزاد و رها..

نه منتی و نه توقعی .. 

نه اگری و نه امایی... 

.

.

.

کاش روزی نرسه ادم بگه پشت دستمو داغ کنم دیگه از اینکارا برای کسی نکنم! 


  • فریba
برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
  • ۱۴ بهمن ۹۵ ، ۰۱:۱۰
  • فریba

رفتیم برا بچه لباس بخریم.. میگم این سایزش خوبه؟ تا عید براش تنگ نمیشه؟ خانومه میگه فکر کردی تا عید چقد دیگه مونده! همش 40 روز دیگه ... یه لحظه فکر کردم هفته بعد عیده!!!!!

.

.

.

میگم من نمیرسم جمع و جور کنم تا عید عروسی بگیرم... خیلی کار داره! میگن اووووووه تا عید میدونی چقدر دیگه مونده؟؟؟؟ 40 روووووز دیگه!!!! یه لحظه فکر کردم یسال دیگه وقت دارم!

:/

  • فریba

عاقا ما نیاز به یک تغییر و تحول اساسی داریم!!

هر چی فکر میکنم هیچی به ذهنم نمیرسه که چطور یه تحول به خودم و زندگیم بدم. 

اول فکر کردم برم مسافرت دیدم تو این سرما کجا بریم. تازه سرما به کنار وسط این همه درس و امتحان و ... عه! 

بعد فکر کردم بیام خونه والدین گرامی که فعلا اومدم و لنگر انداختم یه ده روزی هست!! 

بازم متحول نشدم! 

از بس هوا سرده نمیذاره ادم به برنامه های متحول کنونش برسه. 

اگر راهکاری به ذهنتون میرسه بگین من چکار کنم یک از این خلصه دربیام! 

دارم افسرده میشم کم کم!

.

.

.

راستی 

اصلش میخواستم اینو بگم: 

در راستای خارج از شدن از این حالت، تصمیم گرفتم برم موهامو فر کنم اونم موقت.. نهایتا یه ماه بمونه 

لطفا تجربه هاتون رو با من در میون بگذارین 

چکار کنم چکار نکنم 

ممنونم میشم 

:* :* 




بعدا نوشت: 

چقدر خوبه ما دخترا کلی کار مخصوص خودمون داریم برای سرگرم شدن و متحول شدن! 

خرید لوازم ارایشی 

مو رنگ کردن 

ارایش کردن 

لاک زدن 

لباس های رنگارنگ خریدن 

جوراب های رنگی 

گل سرای رنگی 

بدلیجات 

و کللللللللللللی چیزای دیگه که میتونه سیم ثانیه روحیه مون رو عوض کنه! 


میگم اقایون اینجور مواقع چه میکنند؟!


  • فریba

خواستم یه مطلب دیگه بنویسم، یهو دیدم یه پست ادامه دار دارم! 

الان ذهنم رو مشغول کرده و یجورایی انگار متعهد شدم که این پست رو تموم کنم بعد برم سراغ پستهای بعدی، در حالیکه اصلا حوصله نوشتن این پست رو ندارم!!! 

خلاصه شو میگم: 

شبنم (یعنی همون دوست خارجی ما) جالبه که اسمش شبنم بود، به شدت از ایران بد گفت بدین شرح: 

اول ایراد گرفت که چرا همه دارند دکترا میخونن در حالیکه همه بیکارن در حالیکه تو کشور ما (تاجیکستان) وقتی میری فوق میگیری یا دکترا میخونی که ختماا حتماا یه فرصت کاری بهتر و بالاتر برات وجود داره! و اصولا همه با همون لیسانس سر کارن و کم پیش میاد کسی بخاطر یافتن کار ادامه تحصیل بده مگه سرش درد کنه!!!! 

میگفت من بمیرم با پسر ایرانی ازدواح نمیکنم! پسر ایرانی مرد زندگی نیست!!!!!!! پسر ایرانی سوسوله! به درد نمیخوره!!! با اون موهای ژل زده و ابروهای برداشته و لباسهای رنگارنگ و شلوار تنگ... میخواد زندگی بچرخونه؟؟ عمرااا... پسرای تاجیک اصلا اینطوری نیستند.. این اداهای پسرای ایرانی مال دختراست نه پسرا!! عه عه عه عه..!!!!!!! 

به شدت به رفتار صمیمانه ای که پسرا با هم داشتند اعتراض میکرد و میگفت: چه معنی داره پسرا همو بغل کنند و ببوسن؟؟ جرا همو عزیزم صدا میکنند؟؟؟ 

ما سعی کردیم توجیه کنیم بابا اصلا تو کشور ما این رفتارا زشت نیست و پسرا وقتی با دوستاشون بهم میرسن با هم دست میدن.. روبوسی میکنند.. حتی بهم عزیزم هم میکن چه اشکالی داره!؟؟ 

جواب داد من تفاوت این دو تا رو خیلی خوب میفهمم! میفهمم کی از روی محبت همو بغل میکنه و کی از روی ...!!!! ما تو قزوین بودیم این رفتارها رو زیاد دیدیم و خیلی زشت بود...! (من دیگه حرفی برای گفتن نداشتم!!!!!!)

میگفت پیرمردهای ایرانی خیلی هیزن! وقتی میفهمن ما خارجی هستیم میخوان دست ما رو بگیرن و یا ما رو بغل کنند اگر بهشون رو بدی بوست هم میکنن!! چرا؟؟ مگر اونا مسلمون نیستند؟؟ یا فکر میکنند ما مسلمون نیستیم؟؟؟ وقتی میریم مغازه ای خرید کنیم فروشنده میفهمه ما خارجی هستیم میخواد دست ما رو بگیره!!! من خوشم نمیاد! عه خیلی زشته!!! 

.

.

.

خلاصه .... 

انقدر گفت و گفت و عه و اوه کرد که من مجبور شدم یه تومااار از خصلتهای خوب ایرانیا براش تعریف کنم که دیدش عوض بشه و فکر نکنه ایرانیا همینائین که دیده و ما ایرانی خوب داریم و کلا خوب و بد همه جا هست و ... و .. و ..!!! 


دست آخر از ما خیلی تشکر کرد و گفت من از وقتی با شماها آشنا شدم کلا دیدم داره نسبت به ایران عوض میشه و خیلی خوشم میاد از ایرانیا!! 

و امیدوارم از حرفهای من نسبت به ایرانیا ناراحت نشده باشید! ://



  • فریba
بانك اهداكنندگان غير خويشاوند