گاه نوشته های یک فریبا

روزانه نوشت های یک گونه خاص از فریباسانان!!

گاه نوشته های یک فریبا

روزانه نوشت های یک گونه خاص از فریباسانان!!

طبقه بندی موضوعی
بایگانی

۴ مطلب در ارديبهشت ۱۳۹۶ ثبت شده است

چقدر حس کلاس و دانشگاه ندارم! 

کاش زودتر این دو ماه هم بگذره از شر این ترم و کلا هر چی کلاسه خلاص بشم. 

هر چند بعدش تازه اول بدبختیه امتحان جامع و تز و سمینار و فرصت و ... کوفت و ... والا!! ولی بهتر از کلاس رفتنه! 

استادمون همش میگه ما خااااااارج که بودیم هیچوقت نشد صبح که پا میشدم برم دانشگاه بگم ای وای باز باید برم دانشگاه وای کی شه عصر شه برم خونه! 

خب یکی نیست بگه استااااد! اونا با شما چکار میکردن که اینجور مشتاق درس بودین؟ خب با ما هم همینکارو کنین دیگه من فراااااااااااری ام از دانشگاه فرااااااااااااری!! 

الان حسی که من دارم مثل یه زندونیه که داره لحظه شماری میکنه زودتر مدت حبسش تموم بشه آزاد بشه! 

والا 

با این دانشگاهاشون! :/



  • فریba

صحبت در مورد فرصت مطالعاتی و بورس های پژوهشی دانشگاه بود. 

دوستان در مورد مدت زمان ها و هزینه ها و سختی ها و مزایاش صحبت میکردند. 

به عنوان یه ادم دنیا دیده :)) بهشون توصیه کردم تا مجردند از این فرصت ها استفاده کنند! 

پرسیدند تو نمیری؟ 

گفتم والا چی بگم! خیلی دوست دارم برم ولی فکر نکنم طاقت بیارم! 

میفرمایند: طاقت چی؟ دوری؟؟ 

فرمودم بله خب! حداقل 3 ماه باید همسرمو بذارم برررم خااارج! دلم تنگ میشه خب!! 

غش غش میخندن و میگن وااااااااااای چه بت نمیااااااااااد!! :؟ :/ 

واقعا دوستان چی فکر کردن در مورد من؟؟ خبر ندارن همسر محترم الان دو روزه رفته ماموریت من دارم پر پر میزنم از غم دوری!! 

والا! 

:/



  • فریba

پیرو پستهای قبل، دارم به این فکر میکنم که این صداقت مورد نظر رو تا چه حد باید رعایت کرد؟ 

مثلا: 

از یکی خوشم نمیاد و به تلفنهاش جواب نمیدم و باهاش هم تماس نمیگیرم! اتفاقی منو میبینه و میگه عههه چه کم پیدایی؟؟ چرا تلفن جواب نمیدی؟ چرا زنگ نمیزنی؟؟ 

بهش بگم خوشم از ریختت نمیاد؟ :/


یا مثال همون داستان فامیل جن گیر! که من اصلا خوشم نمیومد برم خونشون ببینمش ولی از بس اصرار کرد و التماس من قبول کردم و رفتم دیدمش! 

اگر میخواستم خیلی صادق باشم باید بهش میگفتم ببین خانوم همه میدونند شما اصلا چشم نداری منو ببینی و مدام تو در و همسایه پشت سر من و مامانم داری حرف میزنی الان چی شد که هی دلت برا من تنگ میشه و هی زنگ میزنی منو ببینی؟؟؟ اصلا شاید میخوای یه چیزی به خورد من بدی رابطه من و شوهرم به هم بخوره! اجنه ریختتو ببرن عه دست از سرم بردار دیگه بابا! 


خب اینطوری که فاتحه روابط خونده است که! :/



پس اینگونه است که نتیجه میگیرم صداقت زیادی هم خوب نیست :)))
  • فریba

"عروس خانم خوشگلم، برای تازه عروس هایی که به ما افتخار میدن همکاری کنند، یکسال تاخیر در انجام تمام امور محوله مجاز و قابل توجیه می باشد. " 


پاسخ مدیر پروژه به پیام درج شده در پست قبلی! 


پی نوشت: 

1. پاسخ رو حال کردین؟ :)

2. نکته: مدیر پروژه خانم می باشد!!! 

3.. عمرا اگر فکر کرده باشین مدیر پروژه ممکنه خانوم بوده باشه! نه!؟  :))))

4. به نظرتون اگر مدیر پروژه مرد بود (بویژه همونی که باهاش کار میکردم!!!!) چه جوابی میداد!؟ :/



  • فریba
بانك اهداكنندگان غير خويشاوند