گاه نوشته های یک فریبا

روزانه نوشت های یک گونه خاص از فریباسانان!!

گاه نوشته های یک فریبا

روزانه نوشت های یک گونه خاص از فریباسانان!!

طبقه بندی موضوعی
بایگانی

۶ مطلب در آذر ۱۳۹۷ ثبت شده است

چند روز پیش از دانشگاه برمیگشتم خونه که ناهار بخورم و برم شرکت.

دیدم تو باغچه جلوی خونه یه حسن یوسف گذاشتن. 

با خودم گفتم حتما همسایه اورده بیرون خاکی گلدونی چیزی عوض کنه!

رفتم خونه و بعد دو ساعت برگشتم دیدم عه هنور همونجاس! 

گفتم نکنه گذاشتنت سر راه گلدون قشنگم؟؟ فرصت رو غنیمت دیدم و گلدون رو بردم تو حیاط گذاشتم و رفتم. 

شب برگشتم خونه وقت نکردم بهش برسم. صبح رفتم بهش اب بدم دیدم واااای پر آفته! پشه های ریز سفید و سیاه کل گلدون رو گرفتن فهمیدم چرا این بیچاره رو گذاشتن بیرون. سریع رفتم یه محلول درست کردم و سر تا پای گل رو سمپاشی کردم و سطح خاکش رو هم. 

خبلی ناراحت شدم چون یه گل بزرگ و زیبا بود که اگر درست بهش میرسیدن این شکلی نمیشد.

چند روز متوالی سمپاشی کردم و برگهای مریضش رو جدا کردم. الان من یه حسن یوسف خوشگل و سالم دارم 😍😍😍


به این فکر کردم ما ادمها هم همینیم!

هر کسی تا زمانی که بهمون میتونه انرژی بده کنارمون نگهش میداریم! اما وقتی خسته س، بیحاله، مریضه، انرژی نداره و ... میذارمیش کنار!! 

اگر برم به همسایمون بگم گلت حالش خوب شده بیا ببر! قطعا با خوشحالی برمیگرده! مثل همه ما ادمها 😊😊

  • فریba

از دست دادن یکهویی عزیزانت خیلی سخته.

اینکه روزقبلش بگی بخندی و یا حتی ساعتی قبلش با هم حرف میزنین، صبحش دور هم صبوته خوردین و اون رفته از خونه بیرون و تو در فکر اینی شام چی درست کنی، رفته سفر و یساعت مونده برسه خونه زنگ میزنی میگه سفره رو بنداز اومدم... 

بعد یهوووو یهووووو .... یهو.... 

بهت میگن تمام اون خاطره ها، اون روزها، اینده قشنگ، رویاها، یهو همه چی تموم شد! 

رفت برای همیشه ... دیگه نداریش.. صداشو .. لبخندشو... جسمشو.. گرمای وجودشو... دیگه نداری!!!

خیلی سخته

خیلی خیلی سخته!

فکر کن بخشی از خودت .. وجودت یهو میره.. میمیره.. 

تو میمونی و جای خالی و یک عالمه بغض و تاریکی که بقیه زندگی رو بدون اون چیکار کنم😢


تو این مدت از این مرگهای یهویی زیاد دیدم.. مرگی که در کمتر از چند ساعت یک زندگی رو بهم میریزه طوری که به این راحتی نمیشه ارامش رو برگردوند.. 

فکر احمقانه ایه اگر بگم خیلی خیلی بهش فکر میکنم که اگر این اتفاق بیفته من چیکار کنم!!!! 

به نظرم هیچ مرگی سخت تر از مرگ فرزند و همسر نیست!

چون هر دو یه قسمت از زندگی ادمن که نمیشه ازشون بگذری و فراموششون کنی! همیشع جلوی چشمتن ... جای خالیشون همیشه هست...

.

.

دوست دارم بهش بگم نمیدونم کدوم قراره زودتر اون یکی رو بذاره بره.. اگر منم که هیچ.. ولی فکر کن که قراره تو باشی! اونوقت من میمیرم! 

پس انقدر خوب نباش! انقد منو دوست نداشته باش.. بذار یه جای خالی برای نگاه کردن و حسزت نخوردن وجود داشته باشه... همه زندگی منو از عشقت پر نکن من نمیتونم.. 

انقد منو دوست نداشته باش من سختمه.. نه ظرفیتش رو دارم نه تحملش رو .... 😑

  • فریba


موبایلم زنگ خورد مامان بود یکم حال احوال کردیم و از تایم تماسش و نحوه صحبتش فهمیدم یه خبری میخواد بده!

گفتم خب چه خبر؟ گفت هیچی خانم فلانی زنگ زد گفت اقای فلانی فوت کرده 😑

من مثل فنر از جا پریدم و جیغ زدم که چییییییی فووووت کردند؟؟؟ کی؟؟؟؟ چراااا؟؟؟ عهههههههه....

اقای فلانی از دوستان بسیار نزدیک پدر بود که بسیار سالم و قبراق و خوش مشرب و دوست داشتنی بود.

باور اینکه رفته زیر تیغ جراحی و بهوش نیومده خیلی سخت بود و باورنکردنی. 

خودمون رو رسوندیم منزلشون خیلی تو شوک بودیم همه. 

دو روز طول کشید دوست و اشنا دورهم جمع بشن برای مراسم تشییع. 

اولین بار بود برای مراسم یک شخص نزدیک میرفتم بهشت زهرا و از اول تا اخر شاهد جریان تحویل میت تا دفنش بودم. شرایط خیلی سختی بود حالا شاید جدا در موردش نوشتم 

مراسم کاملا با اونچه تو شهر ما طی میشه متفاوت بود. یک چرخه کاملا منظم و روتین از

 لحظه تحویل جسد تا لحظه خاکسپاری ... انگار نه انگار انچه اینجا میچرخه جسم یک ادم هست! 

قطعه ای که فامیل ما دفن شد تقرییا 70 درصدش هنوز خالی بود و ردیف قبرهای چند طبقه کنار هم بود طوریکه بابا اینا که میخواستن کمک کنن جنازه رو داخل قبر بذارن باید حواسشو میبود خودشون تو قبرهای خالی اینور اونور نیفتن!!!!


ما این هفته دوباره رفتیم بهشت زهرا سر خاک اون قطعه کاملا پر شده بود و شلوغ و پلوغ و جیغ و گریه و ... کلی هم جوون فوت کرده بودند .. سکته و خودکشی و تصادف و ... 😕😕

خانم و فرزندش بسیار بسیار وابسته بودند به پدر خانواده و ستون محکم خونه بود یجورایی. و از بعد رفتتش به شدت هنوز تو شوکن. با خانمش که صحبت میکردم میگفت فرییا جون درسته میریم سر خاک میایم و مراسم گرفتیم و ... ولی من هنوز باور نمیکنم اسمشو میبینم تو ذهنم نمیگنجه دیگه نیست. اخه چی شد یهو ... حالش خوب بود..

براش کتاب خریدم "روانشناسی دلتنگی" امیدوارم کمکش کنه ... 

واقعا سخته یکهو نیمی از زندگیت و شاید تمامش رو از دست بدی .. 

برای ارامش دلشون و همچنین دل بانو زیبا بروفه دعا کنید 😊🙏





  • فریba

خب اول بگم از تولدم که حدودا یکماه پیش بود

و اون روز من از صبحش هم رفته بودم نمایشگاه و بعدشم تا 8 شب جلسه داشتم و جلسه هم بسیار پر تنش بود طوری که اخرش من با داد زدن این جمله که "یا این مسئله امشب باید حل بشه یا من دیگه کار نمیکنمممممممم...." 😡😡 و البته این داد رو من وسط کوچه زدم وقتی همه داشتیم از شرکت میومدیم بیرون 😂😂 و با عصبانیت رفتم که برم خونه 😒

وقتی رسیدم در خونه تو ذهنم مرور میکردم که اره امشب برم زنگ بزنم و دعوا کنم و این چه وضعشه و اعصاب نمیذارن و .... و از پله ها میرفتم بالا و زنگ خونه رو زدم. 

اقای همسر مهربان و همیشه منتظر با یک دسته گل پشت در وایساده بودن و با یک استقباااال گررررم کلا هر چی تو ذهن من بود رو به کلی پاک کرد 😍😍😍

منم با هیجان پریدم گل رو گرفتم و جیغ و دست و هورا و تا رفتم لباسمو عوض کنم و دست و رو بشورم ، اقای همسر با یه کیک کاکایویی در قاب هال ظاهر شدند 😊😊

و البته یادش رفته بود شمع بخره 😆😆

تو این فاصله که داشتیم جشن تولد بازی میکردیم سرتیم زنگ زد که مثلا صحبت کنه مشکل رو حل کنیم منم که کلا یادم رفته بود که جریان چیه و چه دعوایی کردم و اینا تند تند صحبت کردم و قطع کردم 😁😁 البته ایشون بیخیال نشد و ساعت 11 دوباره زنگ زد تا حدودای 3 صبح حرررف زد حررررف زد حرررررررررف زد 😨😨

این بود خاطره جشن تبلد من 😊


الان میپرسین کادو چی گرفتم؟؟ همون دسته گل 😊 چون ما بهم قول دادیم زرت زرت کادو نهریم و هدیه در حد کتاب و گل و یه شام تو درکه و اینا باشه و مناسبتها فقط یادبودش برامون مهمه. بعله ما خعلی با کلاسیم 😆😆


  • فریba

حالا فکر میکنم از کجا شروع کنم و چی بگم 

خب میرم سراغ اتفاقاتی که منو کشوند به اینجا 

اتفاقات زیادی تو این مدت افتاد که تو تغییر شخصیت من خیلی تاثیر داشت 😊😊

اتفاقاتی که هم خوب بود و هم بد

تولد

مرگ 

شکست

موفقیت

و ....

😕😕

حالا دارم فکر میکنم از کجا شروع کنم 😑

  • فریba

یهو دلم تنگ شد برا وبم اومدم دیدم اوووو 3 ماهه چیزی ننوشتم انگار

الانم اومدم و میخوام کللللی چیز بنویسم 😁😁

سلام سلااااام

همگی سلااااام 😊

حالتون چطورررررره 😍

  • فریba
بانك اهداكنندگان غير خويشاوند