گاه نوشته های یک فریبا

روزانه نوشت های یک گونه خاص از فریباسانان!!

گاه نوشته های یک فریبا

روزانه نوشت های یک گونه خاص از فریباسانان!!

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
محبوب ترین مطالب

18- بازی با مهر و کاغذ!!

يكشنبه, ۱۷ ارديبهشت ۱۳۹۱، ۰۴:۳۸ ب.ظ

اگر در جریان باشید (که نیستید!!) برادر جان بنده معماری میخونن، برای یه پروژه درسی قرار شده هر کی بیاد پلان و جا نمائی بخش های مختلف یک کتابخونه دانشگاهی رو تهیه و ارائه کنه!! برادر جان هم از اونجائی که سرش درد میکنه برا این چیزا، گفت میخوام بیام تهران از دانشگاه شما گزارش تهیه کنم! گفتم بفرمائید.

خلاصه دیشب ساعت ۱۲ با قطار به سمت تهران حرکت کرد، حالا هر وقت من میاماا این قطار انگار واگن واگن عروس دوماد میبره!! لق لق.. تلک و تلک...

حالا برادر جان ساعت ۴ صبح زنگ زده من رسیدم راه آهن!!! گفتم جااااااان؟؟ الآآآآن ن؟؟ بیگی بخاب بابا خواب دیدی!!

بیچاره تا ۶ موند تو نماز خونه راه آهن و ۷ هم بود در خوابگاه،

جمع کردیم باهم رفتیم یونی ما!

خدا نصیب گرگ بیابون نکنه این کاغذ بازی اداری روو ... ای خداااا

داشته باشید حالا این روند رو برای تایید یک نامه!!

رفتیم کتابخونه:

آقا من دانشجوی معماری هستم و برای یه پروژه درسی باید پلان و جانمائی بخش های مختلف کتابخانه این دانشگاه رو تهیه کنم، اگه اجازه بدین یه سری عکس و فیلم باید تهیه کنم. اینم معرفی نامم.

- این نامه خطاب به ریاست دانشگاه نوشته شده، ببرید دفتر ریاست اگه تایید کرد ما در خدمتیم!

دفتر ریاست دانشگاه:

نگهبان دم در عین ... واستاده بود، خانوم و آقا کجا تشریف میبرن؟؟

مجددا : آقا من دانشجوی ..... ، معرفی نامم! رفتیم کتابخونه گفتن باید قبلش با ریاست دانشگاه هماهنگ کنیم.

نگهبان: خب شما اول تشریف ببرید دبیرخونه طبقه بالا اطلاع بدین بعددد.

دبیرخانه دفتر ریاست دانشگاه:

آقا من دانشجوی ..... ، ....هماهنگ کنیم! نگهبان دم در گفتن که باید نامه اول تو دبیرخونه تایید شه!

مسئول دبیرخانه: بله درسته، حالا شما دقیقا چی میخواین؟

عرض کردیم یک سری عکس و فیلم برای تهیه پلان!

مسئول مربوطه: روابط عمومی رفتید؟ اونجا از این چیزا زیاد داره ها، یه سر هم اونجا بزنید شاید کمکتون کردند، چون بعید میدونم اجازه تصویربرداری بهتون بدن. حالا خود دانید!

دفتر مدیر روابط عمومی دانشگاه:

سلام خانوم منشی. من دانشجوی ..... ، ! .....هماهنگ کنیم. بعد رفتیم دبیرخونه گفتن احتمالا شما از این چیزا داشته باشید به ما بدید که ما دیگه این همه به زحمت نیفتیم!!

منشی: اجازه تصویر برداری بدن ن؟؟ از دانشگاه؟؟؟ اصلااا .... ابداااا.... صدا و سیما هم با کلی هماهنگی میاد فیلم میگیره حالا شما دو تا دانشجو میخواید فیلم بگیرید!!! مجوز میخواد ... فلان میخواد...

گذاشتم وقتی خوووب حرفاشو زد ، گفتم خانوم ما مجوز گرفتیم هیچ مشکلی هم نداریم، فقط نمیخوایم کار دوباره کنیم، اگه شما فیلم و  عکس داری خو بده اگه نداری که خب به جهنم!!

اینو که گفتم، یکم فکر کرد و گفت خب اجازه بدین از خانوم دکتر بپرسم ببینم چی میگن!!

شیطونه میگفت یه چیزی بهش بگماااا

خلاصه تمام حرفهای ما رو با ضمیر سوم شخص تحویل خانوم دکتر دادن، صداشون رو میشنیدیم!!

" خانوم دکتررر، یه اقایی دانشجوی معماری .....، هماهنگ کردند.... تایید شده.... فیلم دارید؟؟.... "

خلااااصه ه

آخرش همونی شد که باید اول میشد: دفتر ریاست دانشگاه،

اوه اوه ه، رفتیم تو دفتر منشیش، منشی که نه! منشی هاااش!! یه نیم ساعتی این نامه دست یه چند نفری چرخید، ما هم هی ی این جمله "من دانشجوی معماری...." رو تکراااار کردیمم،

این روند حدود یکساعتی به طول انجامید، تا بالخره ما تایید ریاست رو هم گرفتیم و رفتیممم برای تصویربرداری ی ی

هووورااااا

 

  • فریba

نظرات  (۶)

واقعا خاک بر سرشون با این سیستمشون...
یاد اون ترم اخرخودم افتادم و همین بساط ها.یادته که اخرم بخاطر 2 واحد 9 ترمه شدم.خییییییییییییییییییییلی نفهمن



خیلی ی خووووب یادمه ه
واقعا یه کار تو این اداره ها با کمتر از 5 امضا انجام نمیشه!!

واقعا این حرف دل همه ما هستش !
از کارهای اداری متنفرم ! به خاطر همین کاغذ بازی هاش !
البته طبق قانون موروفی همیشه هم سر راهم قرار میگیرن !



ربطی به قوانین مورفی نداره
بخوایم یا نخوایم یه جائی تو زندگیمون گیرشیمم!!

من با خوندنشم کاملا خستگیو سنگسنیو تو پاهام حس کردم!!!

واقعا این دست به دست چرخوندنه نامه ها و بالاخره امضاش توسط اسکل آخر،

شده دست گرمی تو اداره هامون...



بالخره یکی منو درک کرد!!

دوستم من تازه با ویلاگ جابت آشنا شدو.
مطمئنی اسم دانشگاهت علامه طباطبایی نیست؟
آخه دانشگاه منم اینجوریه
مزخرف ترین دانشگاه ممکن
فقط آدمو پاس کاری می کنن.آبجی منم معماری دردسرهای داداش تورو واسه پلان داره.خدا صبرشون بده.خوب دیگه زیادی حرفیدم دوست داشتی بهم سر بزن منم میام سراغت باز



این کاغذ بازی ها فقط مختص دانشگاه من و شما نیست،
هر کاری بخوای تو ادارات دولتی انجام بدی همینه!!

خدا به همه ی ما صبر بده!
یه سر میام. مرسی.
این دایی علیرضای ماهم که گیر بده ول کن نیست!
من خودم تجربشو دارم خاله بد چیزیه
هم دایی هم این کاغذ بازیا رو میگم!



میبینی الهام، اینجا هم از دستتون خلاصی ندارم!!
تو مگه چند سالته بچه که اینهمه تجربه داری ی!؟
دیگه دیگه!



أبی أبی!!

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
بانك اهداكنندگان غير خويشاوند