سوّمیش!!
دوشنبه, ۲۲ مهر ۱۳۹۲، ۱۲:۲۲ ب.ظ
دوستان سومین سوتی امروز رو هم تعریف کنم دیگه صلوات بفرستیم!
رفتم درمانگاه دانشگاه که بخیه ها رو باز کنم. بعد رفتم ایستگاه پرستاری تا اطلاعات بگیرم. میگه باید دکتر ببیندت بعد، دکتر رو صدا زد و اومد و گفت برو اون اتاق تا بیام ببینمت و به یه اتاقی ته راهرو اشاره کرد. البته ته راهرو دو تا اتاق بود و من رفتم تو اولی.
یهو خانم دکتره اومده میگه کجا رفتی برا خودت!؟ گفتم این اتاق!!
منم گفتم خب من نمیدونستم کجا باید برم. خلاصه رفتم اتاق بغلی، پیش خودم گفتم خب چه فرقی کرد حالا! اینم که مثل اونه که!! . کارم که تموم شد، لباس پوشیدم (منحرف نشید فقط مانتوم رو دراورده بودم!!!) اومدم بیرون چشمم به تابلوی اون اتاق اولیه افتاد، نوشته بود واحد پرستاری برادران!!!
انشالله اخرین سوتی امروزمون باشه صوااااات.
- ۹۲/۰۷/۲۲