یک جلسه نفس گیرررر!
اووووووووووووووف!
رفته بودیم کرج، جلسه!
یعنی من آخرش تو این پروژه دق میکنم!!!!
رفتم به میر میگم هی به من میگین حرص نخور! خب آدم دو تا از این جلسه ها بره ببینه وضع چقدر خرابه که منفجر میشه دیگه!!!
من امروز در مقام نماینده مدیر پروژه رفتم. البته دو نفر خیر سرم بالاتر از خودم هم بودند و من صرفا به این خاطر که برم ببینم اونجا چه خبره و بتونم جلسه رو به دکتر گزارش کنم رفته بودم، نه اینکه برم و خرابکاریا رو درست کنم!!!
ولی وسط جلسه یهو دیدم وضع خرابه و اون دو تا نماینده اصلیمون سااااکت سااااکت!! آقا حریف توپ رو انداخته بود تو زمین ما و هی حمله میکرد، بی آینکه اصلا به ما ربطی داشته باشه!!!! دیدم اینطوری پیش بره نمیشه! برای همین در تمام طول جلسه من یادداشت برداشتم و صحبتهایی که به ما وارد کردند رو نوشتم و آخر جلسه یه بیست دقیقه ای همه رو توضیح دادم تازه همه توجیه شدند که جریان از چه قراره!!
وقتی هم اومدم دانشگاه یه راست رفتم دفتر دکتر، دیدم نیست.
میر اونجا بود میگه خسته نباشی خانوم مهندس! رفتی جلسه رو؟؟
میگم بعله!!!
میگه چی شده!؟ خیلی قیافه ت زار میزنه اتفاقی افتاده!؟
منم چیزایی که میدونستم نمیشه به دکتر گفت قاطی میکنه رو به میر گفتم. اونم هی شاخاش سبز شد و هی قرمز و آبی شد و ... آخر سر هم گفت خدا رو شکر تو بودی اونجا. وگرنه چطوری میخواستند جلسه رو جمع کنند این دو نفر؟!
گفتم استاد دفعه بعدی اصلا نمیشه به این دو نفر برای مدیریت جلسه تکیه کرد! کلامی صحبت نکردند!! باید حتما یکی از شما دو نفر باشه تو جلسه.
اووووووه!
جلسه که تموم شده، یکی از مدیرای تیم اون دانشگاه برگشته به همکارش میگه:
این پروژه که تموم شد خانوم فریبا رو بیاریم تو پروژه خودمون! به درد میخوره!!!
- ۹۲/۰۸/۲۹
-باریــــــــــــــــــــکلا,نه خوشم اومد
-شاخاش؟!!!!!!!!!!
-جدیدا زیر آب زن شدیا!
- در اخر یه دو سه تا پپسی برا خودت باز کنی بد نیستا