گاه نوشته های یک فریبا

روزانه نوشت های یک گونه خاص از فریباسانان!!

گاه نوشته های یک فریبا

روزانه نوشت های یک گونه خاص از فریباسانان!!

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
محبوب ترین مطالب

خاطرات! (قسمت سوم)

جمعه, ۲۷ دی ۱۳۹۲، ۰۳:۱۹ ب.ظ

قسمت اول و دوم رو اینجا بخونید!

من بلد نبودم خاطره ها رو پاک کنم!

عادت به حذف کردن آدمها نداشتم.

به از بین بردن دوست داشتنی هام هر چند تلخ!

به فراموش کردن...

ولی اونقدر از گذشته های تلخ اذیت میشدم، که مجبور شدم به استفاده کردن از کلید Delete! الان این دکمه شده یکی از دکمه های مورد علاقمه من در همه حافظه های قابل دسترس و قابل کنترل! حافظه موبایل، کامپیوتر، دوربین، ایمیل، مسنجر و ....!

این روش رو یه روانشناس به من یاد داد،

بهم گفت وقتی چیزی اذیتت میکنه، سعی کن از زندگیت حذفش کنی!

اوایل برام خیلی سخت بود، عکسهایی که اینقدر براشون زحمت کشیده بودم، اون قدیمها که دوربین دیجیتالی نبود، با یه یاشیکای ژاپنی، 36 تا عکس میگیرفتیم و کلی تو نوبت میموندیم تا عکسها ظاهر بشه!! نگاتیو عکسهای دوست داشتنی و پرطرفدار رو جدا کنیم و ببریم دوباره از روش ظاهر کنند! دلم نمیومد اون عکس رو پاره کنم، ولی بالاخره تونستم! کم کم تونستم خیلی از عکسهایی که به جای لبخند، خم به ابروی من میاورد رو پاره کنم. ریز ریز میکردم و میریختم قاطی آشغالا.

سخت بود به آهنگهایی که دنیایی ازشون خاطره دارم گوش ندم؛ برای همین از تو ام پی تری و لپ تاپم پاکشون کردم تا حتی اسم آهنگ هم به چشمم نخوره و ذهنم رو بهم نریزه.

با یکسری از آدمها دیگه هیچ ارتباطی ندارم و نمیخوام داشته باشم، آدمهایی که به جز خاطرات تلخ روزهای شیرین زندگیت، چیز دیگه ای ازشون برات به یادگار نمونده!

این ادمها رو نمیتونم فراموش کنم، متاسفانه خدای حافظه ما کلیدی برای حذف کردن اونا نگذاشته، ولی من میتونم با حذف اسمشون از نوشته هام، شماره شون از موبایلم، ID شون از ایمیل و فیس بوکم، برای همیشه از زندگیم حذفشون کنم، اینطوری کم کم نفششون در زندگیم کم رنگتر و کم رنگتر میشه. کم کم به جائی میرسه که میشن مثل یه آدم عادی که یه روزایی بودند و الان هم هستند ولی برای من نه اون بودنشون مهم هست و نه این نبودنشون!

اوایل که با خودم تمرین میکردم تا پاره کنم و حذف کنم و Delete کنم و .... به ظاهر کار بیهوده ای میومد، گفتم خب بالاخره که چی! اینا رو از تو آلبوم و موبایل و کامپیوتر و دفتر خاطرات و ... حدف کردم! از تو حافظه م چطوری پاکشون کنم!؟ از اونجا که به این راحتی نمیرن بیرون که!

ولی بعد از مدتها، یدیدم خیلی راحت تر تونستم با این تلخی ها کنار بیام. چون این پنجره هایی که من رو به دنیای خاطره های تار میبرد، برای همیشه بسته شد! باعث شد کمتر به ذهنم کمک کنم تا منو ناراحت کنه. باعث شد وقت و بی وقت به یادشون نیفتم و اونام جلو چشمم رژه نرن.

خیلی تاثیر داره، اولش کمی ... کمی از یه کم بیشتر سخته! حتی ممکنه خیلی طول بکشه... تا بتونی باهاش کنار بیای.. ولی این حذف کردنا! این Delete و گاها Shift +del ... کم کم.... ولی خیلی به آرامش آدم کمک میکنه!

خیلی!

امتحان کنید، برای آرامش خودتون، از دوست داشتنی های تلخ بگذرید!

 

پی نوشت:

۱. اگه متن خیلی بهم ریخته و نا مفهومه ببخشید! چون همونطور که به ذهنم اومد نوشتم و آپ کردم!!!

۲. این پست یک پست دیگر در ادامه دارد و تمام! همون پست رمز داریه که قبلا گفتم!

 

  • فریba

نظرات  (۲)

من باهات کاملا موافقم باید بعضی از دوست داشتنیای تلخو فراموش کرد...
روش خوبیه!
امیدوارم که اینقدر با آدمای خوبی رو به رو شی در آینده که حتی به یاد این آونجور آدما نیفتی!!!!!!!
پاسخ:
پاسخ:
مشکل از همونجایی شروع میشه که بخوای با این آدمها، "رو به رو" بشی!

همون اونایی که کنار آدمن بهترن!

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
بانك اهداكنندگان غير خويشاوند