732 - همه دختران من!
خب
دیگه بعد مدتها میخوام به قولم عمل کنم و شما رو با دختران زیبای خودم آشنا کنم.
دیروز فرصت رو غنیمت شمردم و در حالیکه جای گلدونا رو عوض کردم و چیدمانشون رو تغییر دادم، از همشون عکس گرفتم تا به شما معرفیشون کنم.
ایشون دختر بزرگ خانواده هستند. همونکه گفتم گلدونش براش کوچیک شده و باید عوض بشه ولی خودم جرات عوض کردنش رو ندارم! چون خیلی بزرگه!
ایشون هم کوچکترین عضو خانواده! ماجرای تولدش هم به این صورته که همکارم یه حسن یوسف تو محل کارمون داره، من یه روز یه برگ کوچیکی ازش کندم و با خودم بردمش خونه گذاشتمش تو آب. چند روز گذشت برگه وا رفت و پلاسید. ولی ساقه ش هنوز جون داشت. اول دلم سوخت و گفتم گل نازنین رو از دست دادم، ولی یه ندایی به من گفت بذارش تو خاک! اگه موندنی باشه همونجا رشد میکنه! منم تو گلدون خاک ریختم اون ساقه که فقط یه برگ کوچولو داشت رو گذاشتم تو گلدون! بعد یه هفته دیدم از اون ساقه بی جون 5 تا برگ کوچولو و خوشگل درومده!
اینکه میگن از محبت خارها گل میشود! الکی نیست که!
ایشون هم عضو پر زاد و ولد خانواده. تا حالا ازش 4 - 5 تا بچه گرفتم و کاشتم و دادم به یکی برده!
ایشونا هم دخترای دیگه ی من هستند.
ایشونا هم جزو گروه تازه متولدین هستند.
در واقع این دخترا رو خودم کاشتم و یه جورایی تعلق خاطر خاصی بهشون دارم. اونای دیگه رو مامان آورده برام و از اینا خیلی جون دار تر هستند!
و اما یه عکس دسته جمعی!
این شما و این هم
پی نوشت:
یه دختر خوشگل دیگه هم دارم که اینجاست یعنی محل کارم. ولی ازش عکس نگرفتم هنوز.
نوشین گلدونا که از شهرضا خریدم رو یادته!؟
- ۹۳/۰۸/۱۰