1002 - جلسه
سرما خوردم اساسی!
امروز جلسه داشتیم! تو این جلسه 13 نفریم که 12 تاشون اقان!
قرار بود دفتر شرکت تازه تاسیس جلسه داشته باشیم.. رفتم دیدم همگی پشت درن! نگو اصل کاری که کلید داشت هنوز نیومد!!! منم که سردم بود رفتم تو راهرو پهن شدم کف زمین گفتم شرمنده نمیتونم عین شما سرکوچه وایستم!
بعد حدودا 45 دقیقه یهو به فکرشون رسید که خب چرا منتظر بمونیم! بریم کافی شاپی جایی!!! اینجوری شد که هیئت رئیسه عنر عنر راه افتاد دنبال یه کافی شاپی چیزی ..
یه مغازه اش و حلیمی بود شلوووووغ صف تا اینجا! گفتن بریم همینجا .. گفتم اخه تو این شلوغی چطور میخواید جلسه داشته باشید!!!
ولی شکم اقایون که این حرفها حالیش نیست!
رفتیم نشستیم اششون رو که خوردند رفتن جلسه رو شروغ کنند، نظافتچیه اومد گفت شرمنده آشتون رو که خوردین بیزحمت بلند شید مردم منتظرن بیان بشینند!! حالا این وسط همه به من نگاه میکنند که یعنی تو هنوز آشت رو نخوردی بگو من نخوردم که بیشتر بشینم منم زودتر از همه پاشدم گفتم بله بریم!! صدا به صدا نمیرسید تو اون شلوغی حالا توقع دارن بشینن در مورد موارد مهم هم صحبت کنند و به توافق برسن!!
تو این فاصله خدا رو شکر کلید هم رسید،
گفتیم خب خدا رو شکر بریم دفتر .. که دیدیم بروبچ کلید دار گفتن عهههه شما اش بخورید ما نخوریم!؟؟ نخیر بفرمائید این کلید ما بریم اش بخوریم میایم!!!!
اینجوری شد که جلسه ای که قرار بود ساعت 5 شروع بشه و نهایتا 6 و نیم تموم بشه، تازه 6 و چهل دقیقه شروع شد و 8 هم تموم شد!!! ://
همه اینها رو گفتم که بگم همممممه کارای مملکت ما همینجوریه!
پس اگر میبیند مملکت رو هواست خیلی تعجب نکنید! :))
- ۹۶/۰۹/۲۰