چند روز پیش از دانشگاه برمیگشتم خونه که ناهار بخورم و برم شرکت.
دیدم تو باغچه جلوی خونه یه حسن یوسف گذاشتن.
با خودم گفتم حتما همسایه اورده بیرون خاکی گلدونی چیزی عوض کنه!
رفتم خونه و بعد دو ساعت برگشتم دیدم عه هنور همونجاس!
گفتم نکنه گذاشتنت سر راه گلدون قشنگم؟؟ فرصت رو غنیمت دیدم و گلدون رو بردم تو حیاط گذاشتم و رفتم.
شب برگشتم خونه وقت نکردم بهش برسم. صبح رفتم بهش اب بدم دیدم واااای پر آفته! پشه های ریز سفید و سیاه کل گلدون رو گرفتن فهمیدم چرا این بیچاره رو گذاشتن بیرون. سریع رفتم یه محلول درست کردم و سر تا پای گل رو سمپاشی کردم و سطح خاکش رو هم.
خبلی ناراحت شدم چون یه گل بزرگ و زیبا بود که اگر درست بهش میرسیدن این شکلی نمیشد.
چند روز متوالی سمپاشی کردم و برگهای مریضش رو جدا کردم. الان من یه حسن یوسف خوشگل و سالم دارم 😍😍😍
به این فکر کردم ما ادمها هم همینیم!
هر کسی تا زمانی که بهمون میتونه انرژی بده کنارمون نگهش میداریم! اما وقتی خسته س، بیحاله، مریضه، انرژی نداره و ... میذارمیش کنار!!
اگر برم به همسایمون بگم گلت حالش خوب شده بیا ببر! قطعا با خوشحالی برمیگرده! مثل همه ما ادمها 😊😊
- ۱ نظر
- ۲۶ آذر ۹۷ ، ۱۰:۴۱