گاه نوشته های یک فریبا

روزانه نوشت های یک گونه خاص از فریباسانان!!

گاه نوشته های یک فریبا

روزانه نوشت های یک گونه خاص از فریباسانان!!

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
محبوب ترین مطالب

۶ مطلب در مرداد ۱۳۹۸ ثبت شده است

خب امشب از اون شبهای تنهاییه 

اقای همسر برای اولین برای بدون من رفتن سفر 

چون من بهش گفتم آخر ماهه و باید حساب کتاب ماه رو ببندیم از سر جام تکون نمیتونم بخورم!! ولی شما میتونی بری عزیزم. 

و خب ایشون هم رفت 4 روز تعطیلیه شوخی نیست! :)

و خب منم که دست رو دست نمیذارم که از صبح هر چی زنگ میزنه پیام میده جوابشو نمیدم گفتم تا تو باشی منو تنها نذاری خودت بری ددر !

میگه باباااا خودت گفتی بروووووووووووو گفتم از کی تا حالا حرف من شده وحی منزل!؟ 

خلاصه که تو فاز اذیتم :؟)

 

امشب داشتم قسمت ارتباط با مشتریان خارجی مون رو چک میکردم اووووه جقدر کامنت 

نمیرسیدم بهشون جواب بدم 

وسطشون اگه ایرانی میدیدم پر میاوردم! انگار این منم که رفتم خارج یهو ایرانی دیدم وسط خیابون :))))))

 

48 ساعت تا پایان ماه مونده و من استرس دارم برای دفتر پایان کار و نتیجه ای که باید تحویل رئیس بزرگ بدم 

دلم روشنه ولی میترسم تصور باطل باشه :///

دعا کنید سربلند بیرون بیام مسئولیت بزرگی رو دوشمه این ماه باید سربلند باشم!! 

  • فریba

مدتی هست که صادرات محصولات رو شروع کردیم. 

انتظاری که از بازار خارح از کشور داشتیم بالاتر از حد تصورمون بود.. کمی جا انداختن یک محصول جدید در بازار سخت هست اما لذت بخشه. 

چیزی که اینجا من رو ناراحت میکنه اینه که:

این محصول داخل ایران هم هست بگذیم از اینکه بسیاری از ایرانیا  کلا هر چیزی خارجیش رو قبول دارند و حتی اّب معدنی هم میگن بریم برند خارجی بخریم، اما 

ناراحتم از اینکه اونایی که دوست دارند این محصولات رو بخرند و استفاده کنند بسیاری شون قدرت خرید ندارند و نه اینکه محصولات گرون باشه نه! قدرت خرید اومده پائین و دقیقا همونایی که به این محصولات بیشتر احتیاج دارند توانایی کمتری برای خریدش دارند!

 

اما در بازار خارج از کشور وقتی محصول و قیمتش رو معرفی میکنیم (حتی به ایرانیان ساکن اونور ) حتی سر خریدش چونه هم نمیزنند یعنی در این حد قیمتها براشون مناسبه و میتونن برای خرید اقدام کنند. 

در حالیکه محصولات ما برندسازی و قیمت گذاری شده متناسب با بازار کشور مقصد هست.. اما به هر جهت به ازای هر خرید مشتری خارجی از نمایندگی تحت پوشش من ... هم خوشحال میشوم بابت ثبت یک بار صادراتی و هم ناراحت میشم از اینکه چرا خرید یک محصولی که در ایران به بالاترین کیفیت تولید میشه باید برای هموطنان خودم سخت باشه و همین محصول به راحتی در بازار خارج از کشور قابل خرید باشه :/// 

  • فریba

به دو همکار خانم/آقا 

بصورت پاره وقت یا تمام وقت

اشنا به زبان های خارجی و مجرب یا علاقمند به تجارت در عرصه بین المللی نیازمندیم. 

یا ساکن تهران باشن یا بتونن در موارد لزوم به تهران رفت و امد داشته باشند! 

 

نام و شماره تماس و سن و مختصری از خودتون رو کامنت خصوصی بگذارید تماس میگیرم باهاتون :) 

  • فریba

امروز جلسه تیم داشتیم. 

من عضو تازه وارد این جلسه هستم و عملا وسط بچه های قدیمی و با سابقه و مدعی شرکت حرفی برای گفتن ندارم. 


امروز رئیس شرکت (همون مرد دوست داشتنی و مقتدر) نیم ساعت اخر جلسه رسید و گفت یک کار تحقیقی رو در رابطه با بازار خارج از کشور و تحلیلش میخواد به دو تا تیم واگذار کنه و افراد تیم رو از قبل مشخص کرده و یکی از مدیران رو سرپرست تیم ها گذاشته که روند کار رو بررسی کنه.

در مورد کلید واژه  ها و سرتیترهای گزارشی که قراره تهیه بشه توضیح دادند و اسامی هر دو تیم رو اعلام کردند:

تیم 1 به سرپرستی فلان... همکاران خانم فلان و فلان و فلان و خانم فریبا...!!! 

من طبق عادت داشتم همه چی رو یادداشت میکردم با شنیدن اسم خودم از جا پریدم!!! چی؟؟؟؟ من؟؟؟؟ من عضو تیم تحقیقاتی جلسه تیم؟؟؟ 

اصلا نمیتونستم شادی خودم رو کنترل کنم! 

برام باور نکردنی بود. 

هفته پیش در مورد عدم پیشرفت یا بهتره بگرم پس رفت تیم مون با رئیس در حد ده دقیقه صحبت کردم و ایشون قول دادن همه جوره به من و تیم کاریم کمک کنند. 

باورم نمیشد بخواد چنین اقدامی بکنه و اینطوری من رو تو شرایط رشد قراره بده. 

الان دیگه بیش از پیش خوابم نمیبره!!!! 


یعنی اگر تا قبل از امروز میتونستم هر بهونه ای برای نرسیدن به هدفهام بیارم از امروز دیگه عملا دهنم بسته شد .. همه چی فراهمه و فقط باید اراده کرد و قدم برداشت!! 


برعکس چندماه پیش که همه چی مبهم و تیره و نار بود، الان به حدی اینده برام آبی و افتابیه که حتی صدای موجهای دریای سواحل اقیانوس آرام رو میتونم از اینجا بشنوم ...


روزهای روشن سلاااااااااام :***



خیلی دوست دارم این تاریخ رو یجا به عنوان نقطه عطف ثبت کنم ولی نمیدونم کجا :/ 

  • فریba

اعصاب نداشتم میخواستم بخوابم 

صدای لودر و کامیون از چند تا ساختمون اونورتر نمیذاره من بخوابم! 

چند تا خونه رو انگار دارن خراب میکنند میخوان مجتمع کنند چند شب بود سروضداشون نمیذاشت بخوابم ....

اعصاب خوردی امشب م نذاشت دیگه تحمل کنم 

زنگ زدم 137 و شکایت کردم!!! چه معنی داره اخه ساعت 3 نصف شب لودر و کامیون تو میدون کار کنه اونم تو منطقه کااااااااااااااااملا مسکونی!! 


خدا بخیر کنه فردا رو !!

عین بولدوزر میخوام جمع کنم همه رو :)))))))

  • فریba

تا حالا شده

 یه ادمی رو در نظر بگیری که یسری ویژگی های اخلاقی مزخرف داره که تو رو متنفر میکنه ... و تو مجبوری باهاش بسازی به هر جهت ... 

یه مدت میگذره هم تو سعی میکنی باهاش کنار بیای

و هم حس میکنی این ادم انگار داره تغییر میکنه و انگار داره ادم میشه! 


دوباره یه مدت میگذره

حس مثبت پیدا میکنی نسبت به این ادم که نه انگاری این ادم داره اخلاقای گندشو عوض میکنه و تو هم سعی میکنی خوب باشی باهاش...

.

.

.

 اما دقیقااا 

یجایی که باهاش اوکی میشی و میری بزرگترین لطف رو در حقش میکنی یکاری میکنه گند میزنه به تمام تصورات مثبتی که در موردش داشتی! 

میفهمی نه این عوضی آدم بشو نیست انگار!! ذات خراب خرااابه دیگه نمیشه کاریش کرد! 



اینطور مواقع چه میکنید؟؟ نه واقعا چه میکنید؟؟؟


اعصابم خورده شدید از دست همچین آدمی ... همسر باز رفته ماموریت نیست سرش خالی کنم یکم آروم شم مجبورم بیام اینجا بنویسم :////////////

  • فریba
بانك اهداكنندگان غير خويشاوند