گاه نوشته های یک فریبا

روزانه نوشت های یک گونه خاص از فریباسانان!!

گاه نوشته های یک فریبا

روزانه نوشت های یک گونه خاص از فریباسانان!!

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
محبوب ترین مطالب

۷ مطلب در فروردين ۱۳۹۸ ثبت شده است

خونه دانشجویی که داشتیم با بچه ها

یه خانومی همسایگی مون زندگی میکرد تنها بود. 

یه معلم بازنشسته حدودا 60 ساله 

یه خانم عصبی و اخمو که با هیچ کسی سازش نداشت!

اما از اونجایی که من از اون ادمهایی ام که قلق هر کسی رو به راحتی دستم میگیرم و از طرفی از همسایه ها شنیده بودم این خانوم تنها زندگی میکنه و کسی رو نداره رفتم تو فاز دوستی باهاش. 

برام بسیار جالب بود که چقدر به من اعتماد کرد و من رو پذیرفت.. جوری که الان حدودا 7 سال میگذره و من 4 ساله از اون خونه رفتم و همچنان باهم در ارتباطیم. 

در حالیکه هم خونه ای من دقیقا یه کوچه پایین تر از این خانوم خونه گرفته ولی این خانوم اصلا پذیرای دوست من نیست چون میگه اخلاقش رو دوست ندارم نمیخوام زیاد رفت و امد کنه :))) 

بگذریم.. 

این خانوم در امور شخصی بسیااااااااااااااااااااااااااااار دقیق و پیگیره جوری که اگه بگه ساعت ده و بیست و سه دقیقه میام سر کوچه ... حتی یک ثانیه هم تاخیر نداره! بر عکس من!!!!!!!!!


هفته پیش بهم گفت میخوام برم لپتاپ بخرم، گفتم خیلی خوبه خواستی بری بگو من باهات بیام تنها نباشی.. 

عاقا چهارشنبه شب دیدم تلفن خونه 18 تا میسد کال دارم!! عهههه خانوم همسایه س کههههه والا نگران شدم! 

تماس گرفتم گفتم چی شده خیر باشه! گفت هیچی فردا بیا بریم لپتاپ بخریم! :))) 


دیروز رفتیم لپتاپ خریدیم و بهش قول دادم که برم بهش یاد بدم چطور استفاده کنه! 

حالا شما داشته باشید تماس های پی در پی ایشون رو که خب کی میای مادر به من لپتاپ یاد بدی! 

همین بس که از دیروز که لپتاپ خریدیم تا الان 11 بار رو واتس اپ پیام داده و 13 بار هم زنگ زده خونه :)))) 


حالا دارم به این فکر میکنم 

منم اگر فقط ده درصد ممارست و پیگیری و جدیت ایشون رو تو کارای شخصیم داشتم الان کجا بودم!؟ نه واقعا الان کجا بودم ://// 

واقعا به این جدیت و پیگیریش غبطه خوردم یعنی غبطه خوردمااااااااااااااااااااااا :/// 

  • فریba
به رسم همه سال در تعطیلات عید یه مروری روی آنچه گذشت دارم
تمام کارایی که تو سال گذشته انجام دادم و موفقیته ها و شکست ها 
و یک برنامه ریزی کوتاه مدت و بلند مدت در سال جدید!

در یک نگاه کلی:
میتونم بگم سال 97 تنها سالی بود که سراسر شکست بود برای من! چون به هیچ کدام از اهداف کوتاه مدتم نرسیدم و طبیعتا به اهداف بلند مدتم نیز نمیرسم! (البته تا فعلا)
و از نگاه دیگری سالی بود بسیار متفاوت .. پر از تجربه .. تنها سالی بود که شکست ها من رو ناراحت نکرد بلکه هر شکستی یک چراغ خاموش ذهن من رو روشن کرد!! 
سالی بود که به تمام حرفهایی که استادم در اولین جلسه حضورم در کلاسهای مدیریت کسب و کارش بیان کرد رسیدم!
اینکه وقتی کسی خودش صاحب کسب و کاری هست هیچوقت اروم نیست! زمانش رو هدر نمیده.. مدیریت هزینه هاش کنترل میشه! رفتارش منطقی تر میشه! فکرش باز تر میشه! اخلاقش عوض میشه و وو و و و... 
و خیلی تغییرات دیگه که من واقعا در خودم حس میکنم .. 
 باعث شد دید من نسبت به خودم، زندگیم، اینده م، هدفم، و خیلی چیزای دیگه عوض بشه! 

سالی بود که معنی واقعی هر شکستی مقدمه یک پیروزی بزرگ هست رو به خوبی درک کردم! 
و خودم رو اماده استقبال از پیروزی های بزرگ کردم! 

چقدر خوبه ادم رئیس خودش باشه و خودش مسئول صد در صد زندگی خودش!
خدایا شکرت بابت فرصت دوباره ای که بمن دادی تا بتونم در راهی قدم بذارم تا به اونچه که لایقش هستم برسم :) 

سال 98 یک سوال فوق العاده برای من هست. 
از لحاظ کاری بهترین اتفاقات برای من رقم میخوره چون تجربه ش رو در سال 97 کسب کردم، در زندگی شخصی بهترین روزها انتظار من رو میکشند! از همین الان تصور میکنم حال خوب خودم و خانوادم رو :)
خدایا شکرت بابت همه اتفاقات خوبی که قراره سال 98 برای من بیفته! از همین الان شکرت :) 
  • فریba

دنبال یه اهنگ میگردم 

خارجی 

نه خواننده ش یادمه نه متن موسیقی 

فقط یه ملودی سر زبونم هست! 

چطوری میتونم پیداش کنم خیلی رو مخمه :///



فرد مذکور در پست قبلی هم به رحمت خدا رفت :(

  • فریba

یه بنده خدایی که سنی هم ازش گذشته مدت زیادی هست در بستر بیماریه. 

یه مدت زیادی هم هست که یه پا خونه و یه پا بیمارستان و کل خانواده هم درگیر پرستاری و بر و بیا.. 

چند شب پیش یهو پیچید که فلانی به رحمت خدا رفت... همه پرسان پرسان که چی شد و کِی فوت کرد و .. خدا بیامرزه و راحت شد و .. 

که یهو خبر اومد نه فوت نکرده ولی در حال احتضار (درسته؟) هست و بیمارستانه و ... و خلاصه 

دوست و اشنا و اقوام راهی بیمارستان و منزل متوفی شدن و منتظر امدن خبر قطعی فوت ....:///

در این فرصت هم یه عده ای پیشاپیش رفتن شروع کردن مرتب کردن منزل متوفی و تمام وسایل این بیچاره رو جمع کردند من جمله تمام لباس ها و تخت و وسایل شخصی و بهداشتی و تشک و پتو .... 

بخشی از وسایل بهداشتی و شخصی رو هم شبانه ریختن تو یه گونی و سر کوچه که اشغالی ببره! 

خونه یکی از همسایه ها رو هم به حالت اماده باش دراوردن برای مراسم احتمالی!!! 

عده دیگه هم تا صبح اطراف بیمارستان کشیک میدادن تا خبر قطعی حاصل بشه.. ولی بعد گفتن نه بهش شوک وارد کردن و احیاقلبی و .. شرایطش بهتر شده!!

فرداش دوباره هوشیاری پایین میره و پزشکان هم قطع امید کردند و دستگاهها رو جدا کردند و گفتن فقط اکسیژن وصل باشه .. تا وقتی که دیگه قلب خودش از حرکت بایسته ... :(( 

اعضای خانواده رو هم خبر کردن که بیاین دمدمای اخر کنارش باشید و فامیل های دورتر هم بیان برای اخرین دیدار و خداحافظی و ... همه رفتن با گریه و زاری با بدن نیمه جان خداحافظی کردن و اومدن خونه که مثلا اماده باشن! 

دوباره خبر رسید که نه هوشیاریش برگشته و ... 

خلاصه براتون بگم که الان چهار روز از این وضعیت گذشته و این بنده خدا رو صبح میفرستن دیار باقی و عصر دوباره برمیگرده....!!!  

و من تو کف حرکت خود جوش اونایی هستم که رفتن تمام وسایل شخصی این بیچاره رو انداختن دور :/// خب اگه حالش خوب بشه برگرده خونه چه جوابی میخواین بهش بدین :///


اخرین باری که خبر اومد فوت کرد من تماس گرفتم با یکی از بچه هاش و داشتم تسلیت میگفتم که یهو گفت راستی هنوز فوت نکرده هااا اون موقع حالش بد شده بود زنگ زدن بیاین سریع ما فکر کردیم فوت کرده... من پشت تلفن انقد خندیدم که اشکم درومد خیلی سعی میکردم جلو خنده م رو بگیرم نفهمه ولی نمیتونستم... !!!!  


ولی گذشته از این ..

این چند روزی که این بنده خدا با مرگ جدال میکنه! خانوادش غمگین و غمگین تر میشن .. بیشتر کنارشن.. تا صبح پشت در بیمارستان تو ماشیناشون نشستن.. نمیخوان ثانیه های اخر بودن و دیدنش رو از دست بدن ... در حالیکه عملا خودش این دنیا نیست و یه جسم نحیفه و یه قلبه ضعیف!

کاش تا وقتی هستیم قدر هم رو بدونیم !

  • فریba

دوستم چند دست ( ده دوازده دست !!!) لباس مجلسی نو داشت گفت برام بذار تو دیوار ببینم فروش میره ... یکی یکی لباس رو چیدیم رو مبل عکس گرفتیم فرستادیم... 

تا دلتون بخواد اقایون باهاش تماس گرفتن گفتن عکس از لباس تو تنت بفرست ببینیم!!!!!!!!!

بگذریم که هر روزم ده نفر زنگ میزنن قربون صدقه ش میرن!!

اخه چرا؟!

واقعا چرا؟!

یه اقایی زنگ زده میگه دامنه دقیقا تا کجای زانوئه؟! بالای زانو؟؟ زیر باسن؟! 

واقعا مونده بودیم جفتمون !!

زنگ زده میگه تو رو شادی روح امواتت برو پاک کن لباسها رو نخواستم میذارم سر کوچه ببرن!!!!!

و من موندم واقعا چرااااااا 

اخه لباااس؟؟ لباس رو مبل؟؟؟؟

حالا فهمیدم چرا میگن مانکن ها پشت ویترین مانکن زن نباشه!!!!

  • فریba

یادمه بچه بودیم تو روزای عید همش دوست داشتیم بریم خونه این و اون 

چرا دروغ بگم دوست داشتیم عیدی بگیریم!

اون موقع ها 50 تومن و 100 تومن خیلیییییی پول بود برامون!

یادمه یکی از دوستای بابا که سید هم بود همیشه اسکناسهای نو و تا نکرده میداد اونم زیاد یعنی 500 تومنی و 1000 تومنی!

یادمه بابا و مامان خونه یسری از فامیلها ما رو نمیبردن و میگفتن خودمون میریم زود بر میگردیم شما خونه باشید یوقت مهمون میاد!!

بعدها که بزرگتر شدم فهمیدم بابا مامان نمیخواستن ما رو اونجا ببرن که یوقت صاخب خونه که وضع مالی خوبی نداشت محبور نشه به ماها عیدی بده ... 

هر سال که گذشت تعداد این ادمها که ما نمیرفتیم خونشون بیشتر و بیشتر شد... 

و امسال ... 

به همسر گفتم خونه چند تا بزرگترا رو بریم فقط .. اضافه کنم درسته بچه نیستیم ولی همچنان به ما عیدی میدن!!!!!!!

اینجوری شد که فقط دو سه تا خونه از بزرگای فامیل رو رفتیم و پرونده عیددیدنی رو بستیم :)

عید امسال بی رونق و کمرنگه...سفره های هفت سین مثل سابق نیست... 

خونه هایی که رفتیم رنگ و بوی عید نداشت.. 

غم و نگرانی تو چهره بزرگترا هست خصوصا اونایی که جوون دارند.. 

خدا اخر و عاقبت همه رو به خیر کنه 😊🙏

  • فریba

سال نو هم تحویل داده شد! 

سال گذشته رو بخوام در دید جامع و کلی نگاه کنم اصلا سال خوبی برای کشور و مردمون نبود .. 

پر از حادثه پر از نگرانی پر از غم پر از تشویش پر از استرس ... 

هر سال میگیم دریغ از پارسال!


اما در زندگی شخصی خودم سالی که گذشت نمیگم سال خوب! اما سال متفاوتی بود و شاید هم تفاوتش باعث بشه بگم سال خوبی بود! 

سالی که با چالش های زیادی سرو کار داشتم.. و باید تصمیم های مهمی میگرفتم که اینده م به این تصمیمات ربط پیدا میکرد! 


سالی که پیش رو دارم سال سرنوشت ساز و بسیار مهمیه 

سالی که باید نتیجه تصمیمات مهمی که در سال 97 گرفتم رو به ثمر برسونم ! 

سالی که باید بذرهایی که کاشتیم ثمر بده .. به دور از کلاغ ها و پرنده ها و ... 


سالی که میاد سالی پر از خبرای خوبه! پر از خبرایی از جنس رشد و موفقیت برای من و بچه هام .. من مطمئنم :) 



دوستان مجازی 

سال نو تون مبارک :)


  • فریba
بانك اهداكنندگان غير خويشاوند