گاه نوشته های یک فریبا

روزانه نوشت های یک گونه خاص از فریباسانان!!

گاه نوشته های یک فریبا

روزانه نوشت های یک گونه خاص از فریباسانان!!

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
محبوب ترین مطالب

93 - فقط یه بار دیگه...

جمعه, ۲۰ مرداد ۱۳۹۱، ۰۱:۳۵ ب.ظ

دلم خیلی هواشو کرده ...

خیلی دلتنگشم...

امروز دقیقأ 6 ماهه که ندیدمش...

دوباره دیشب خوابش و دیدم خیلی واقعی بود، بغلش کرده بودم و تند تند بهش میگفتم خیلی دوست دارم خیلی دوست دارم...

اون فقط نگام میکرد و لبخند میزد...

خوشحال بودم، میگفتم میدونستم خدا یه فرصت دیگه بهم میده میدونستم دوباره میبینمت ولی این بار میخوام محکم بوست کنم و با صدای بلند بهت بگم که چقدر دوست دارم دیگه نمیذارم دیر بشه ..

این بار دیگه میخوام هر کاری که تو دوست داری انجام بدم...

دیگه حتی به شوخی ام شده باهات کل کل نمیکنم تا حرف خودم و به کرسی بشونه هر چند همیشه میدونستم که  تو راست میگی...

اصلا این دفعه هر چی تو بگی ...

فقط بیا...

یه بار دیگه، فقط یه بار بابا ...


نویسنده: نوشین

  • فریba

نظرات  (۸)

آخ چقدر زود گذشت ت، چقدر زود 6 مااااه شد...

ولی خیلی خوبه که اومده تو خوابت،
لبخندشون رو یادمه، همون لحظه که اومده بودند در خوابگاه دنبالت، داشت خداحافظی میکرد با هامون...

یاد پدرت همیشه زنده و جاودان...



فریبا هنوز باورم نمیشه حس میکنم به مرحله پذیرش این اتفاق نرسیدم هنوز!
آره خوشبختانه خیلی به خوابم میاد ولی همش تو خوابام فکر میکنم یه فرصت دیگه بهم داده شده تا دوباره بابا رو ببینم و بهش بگم چقدر دوسش داشتم و دارم.ولی باز صبح بیدار میشم میبینم فقط یه خواب بوده!
مرسی فریبا, هیچ وقت یادم نمیره که در تلخ ترین لحظات زندگیم تنهام نذاشتین و همیشه کنارم بودین, شما برای من "دوست" به معنای واقعی هستین
بیقرار توام و در دل تنگم گله هاست .... آه بی تاب شدن عادت کم حوصله هاست

مثل عکس رخ مهتاب که افتاده در آب... در دلم هستی و بین من و تو فاصله هاست

هنوزم که هنوزه اصفهان برای من توی اون روزی خلاصه میشه که با بابا و مامان اومدین دنبالم و توی یک روز بارونی تا شب گشتیمو گشتیمو گشتیم.... یادش بخیر .


آسمان با قفس تنگ چه فرقی دارد

بال وقتی قفس پر زدن چلچله هاست

بی "او" هر لحظه مرا بیم فرو ریختن است

مثل شهری که به روی گسل زلزله هاست

واقعا یادش بخیر اون روزم جزو روزای خاص زندگیم بود

یادش بخیر تابستون چندین سال پیش ،اصفهان، خونه طلعت، مهناز، زاینده رود ...
هروقت یاد نبودن بابات میافتم خیلی ناراحت میشم نوشین جون با خوندن این جمله های قشنگتم که اشکم سرازیر شد..
مطمین باش که دعاش همیشه بدرقه ی راهته.هروقت باش حرف زدی ازش بخواه برای ماها هم دعاکنه جرا که اون جای خیلی بهتریه...


ببخشید نمیخواستم ناراحتتون کنم ولی توی این خونه با وجود دوستای خوبی مثل شما احساس راحتی میکنم، میتونم راحت درددل کنم و از دلتنگیام بگم. نوشتن حرفای دلم خیلی برام آسون تره از گفتنشون...
مرسی آره مطمئنم جاش از ما خیلی بهتره و همین یکم تسکینم میده...
دوستای خوبم تو این شبا خیلی برامون (برای من و مامانم و مخصوصا خواهرم) دعا کنین که خدا بهمون صبر و آرامش و قدرت پذیرشش رو بده...
قدر تو به اندازه ی صبر توست ...

و رازهایت ، نهفته در صبرهایت
اصلا تو آمده ای که صبر کنی !


سلام نوشین عزیزم میبینی چه حس خوبیه وقتی از خواب بیدار میشیو میفهمی عزیزترین کستو تو خواب دیدی با تمام وجودم حستو درک میکنم چه زود گذشت تو 6ماه من 6سال انگار دیروز بود که وسایلمو با ماشین اورد جلو خوابگاه مطهری همش نگران بود چیزی کمو کسر نداشته باشم وهزار خاطره دیگه....... وقتی تو خواب میبینم خوشحاله وجاش خوبه کمی آروم میشم پس بیا همیشه براشون دعا کنیم هر چند اونا به همه چی آگاهنو به خدا نزدیکتر روح همه پدرای مهربونی که نیستن شاد وغریق رحمت الهی


سلام فاطمه جان, آره واقعا آدم اولش باورش نمیشه که فقط خواب بوده...
یادمه, منم اون روزی که با مامان بابات اومدین خوابگاه مطهری یادمه خیلی گرم و مهربون بودن ...
مرسی عزیزم ,ایشالا خدا بابا تو بیامرزه و روحش شاد باشه
باورم نمیشه 6 سال گذشت!!! دقیقا چهره بابات یادمه فاطمه... پر از جذبه و مهربونی...
آدم چه صبورانه بعضی دردها را تحمل می کند بی آنکه بداند حق است یا ستم...!
یادشون گرامی....
سلام معصومه جون واقعا زمان اونقد زود میگذره که آدم گذرشو درک نمیکنه نمیدونم ولی فک نکنم بشه اسمشو گذاشت ستم هرچند خیلی سخته به نظرم این درد واقعا حقه به هر حال ممنون یاد همشون زنده وروحشون شاد

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
بانك اهداكنندگان غير خويشاوند