گاه نوشته های یک فریبا

روزانه نوشت های یک گونه خاص از فریباسانان!!

گاه نوشته های یک فریبا

روزانه نوشت های یک گونه خاص از فریباسانان!!

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
محبوب ترین مطالب

109 - کودکی

چهارشنبه, ۸ شهریور ۱۳۹۱، ۱۰:۲۳ ق.ظ

امروز قفسه کتابا رو مرتب میکردم

چشمم به کتاب داستانای زمان بچگیم افتاد وهزاران خاطره برام زنده شد تصاویر جدید زیباسازی وبلاگ , سایت پیچک » بخش تصاویر زیباسازی » سری پنجم www.pichak.net کلیک کنید

یاد تمام اون شیطنت ها تصاویر جدید زیباسازی وبلاگ , سایت پیچک » بخش تصاویر زیباسازی » سری پنجم www.pichak.net کلیک کنید

 به خصوص که فصل مدرسه هام نزدیکه...

روزایی که از مدرسه میومدم و قبل از اینکه روپوش و مقنعمو در بیارم مشقامو مینوشتمتصاویر جدید زیباسازی وبلاگ , سایت پیچک » بخش تصاویر زیباسازی » سری پنجم www.pichak.net کلیک کنید

واقعا چقد زمان زود میگذره

 قبل از اینکه گذرش رو احساس کنیم همه چی خاطره میشه...

  • فریba

نظرات  (۵)

سلام
.....
رفتن هم حرف عجیبی است ، شبیه اشتباه آمدن است !
....
چندیست در نبودنت به ساعت شنی می نگرم ، یک صحرا گذشته است !
........
از این آمد و رفت های مکرر دلم گرفته ! یا نیا ، یا نرو !
....
چهار فصل کامل نیست ! هوای تو ، هوای دیگریست
........
گاهی برای کشـیدنِ فـریـاد هـزاران پیکـاســو هـم کـافـی نیسـت..
............
سلامِ مرا به وجدانت برسان و اگر بیدار بود بپرس
چگونه شب ها را آسوده می خوابد . . . ؟
......
این قرآر آخر اسـ ــت ! دیـگـ ـر بی قرارت نمی شوم ...!
...
هنر عاشقی من این بود که بی تو با تو بودم !!
........
سالها بعد چنین میگویند:
عشق سرگرمی ایام فراغت بوده است..
......
چقدر دورتر از احساسم ایستاده ای
آنجا که تو ایستاده ای
صدای مرا هم نمی شنوی
چه برسد به دلتنگی..
...........
تصمیم گرفتم آنقدر کمیاب شوم تا دلی برایم تنگ شود.
ولی افسوس فراموش شدم...
.................
میانـه عاشقـــانه هایم قـــدم نزن
اینـجـــا این نوشـــته ها ، آنـقــــدر بارانی انـــد
که می ترســم تمــــام لحظه های ت خیــســــ شونـــد...!
..........
آپم
خوشحال میشم به وبلاگم سر بزنی مهربون
آخی ی
یادش بخیر بچگیمون،
چقد دوست دارم حتی شده تو خواب هم برگردم به بچگیم..
به خونه قدیمیمون ...
کوچمون
همبازیام که الان خودشون دو تا بچه دارن!!!
حیف...


فریبا جون یادمه اون موقع ها هم همیشه اینا رو بهم میگفتی
از خونه ی قدمیتون و اینکه دوست داری بازم برگردی اونجا...
چه رازی تو این قضیه هست؟؟
فکرکنم مطابق این شکلکا جمله نوشتیا مریمی...نه؟مطابق جمله هات شکلک نذاشتی.....

اره منم یاد خاطرات شیرین مدرسه افتادم ولی حاضرنیستم دیگه برگردم به اون ایام مدرسه....


سلام راضیه جونم
میدونستی خیلی وقتا اون یادداشتی که تو دفترم رو نوشتی رو میخونم کلی میخندم
دلم برات تنگ شده
اوهوم...
من هنوز بچه ام ولی اون شیطونی ها رو ندارم
بعضی وقتا به گذشته ها فکر میکنم گریم میگیره کاش برا یه لحظه به دوران کودکیم بر میگشتم واقعا زمان تنها چیزیه که نمیشه جلو رفتنشو گرفت شکلکا خیلی جالبن

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
بانك اهداكنندگان غير خويشاوند