گاه نوشته های یک فریبا

روزانه نوشت های یک گونه خاص از فریباسانان!!

گاه نوشته های یک فریبا

روزانه نوشت های یک گونه خاص از فریباسانان!!

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
محبوب ترین مطالب

114 - آخرین پست

شنبه, ۱۱ شهریور ۱۳۹۱، ۰۹:۱۳ ب.ظ

دوستان گل ل

این آخرین پست منه!! وحشت نکنید!!  منظورم تا قبل از دفـــــاع بود!

فعلا میسپرمش دست خودتون، بچرخونیدش دورهم! بهتون سر خواهم زد حتمااا

ولی تصمیم گرفتم تا دفاع نکنم اینجا پیدام نشه، آخه تنها تفریح من شده همین وبلاگ و البته الباقی وبالگ (جمع وبلاگ!!)

پس اگه منو دوست دارین دعا کنین فردا نتایج خوبی از دانشکده بهم برسه، و هر چه زووودتر من دفاااع کنم! و شبش بیام همینجا پست بذارم!!

-----

برو بچ رفتند امشب رفتند مساااافرت و من مجبور شدم بمونم به خاطر این لعنتی!

-----

تو لیسانس موقع کنکور ارشد، من یه چند روز زودتر از بقیتون اومدم خوابگاه، بابا منو رسوند دم کوی و گفت من تا شب تهرانم، برو ببین اگه تنهایی برات سخت بود زنگ بزن بیام دنبالت برگردیم خونه... هیششششکی تو سوئیت نبود!! ینی هیششکیا! اولش ترسیدم، اونقدر از تنهایی و سکوت سوئیت وحشت کردم که میخواستم همون لجظه زنگ بزنم بابا بیاد دنبالم و برگردیم!! ولی تحمل کردم، گفتم یه ذره سختی بکشم درس بخونم!!! خبر مرگ هر چی درس و دانشگاهه... بعدشم گریه کردم، خیلی ی اونقدر که از گریه خوابم برد...

الانم همون حس رو دارم فقط گریه نمیکنم و خوابم هم نمیبره!! صبح زود باید برم دانشکده خیر سرررم!

------

خوش باشیدددد

یاد منم بااااشید!

 ------------

یه چیز یادم رفت بگم، یه چند روز بود گوشیم گم شده بود!! نگران اسمسهای نخوانده و تماس های بی پاسختون بودم که به لطف خدا و این وبلاگ از هیچکدومشون خبری نبود!

نکنید این کارا رو، زشته! ارزش یه دوست بیشتر از یه اسمس ده تومنیه!

 

  • فریba

نظرات  (۷)

امیدوارم به زودی زود این بارو زمین بذاری
چقدر وحشتناکه همه برن مسافرت آدم مجبور بشه بمونه خونه ولی تو می تونی



میدونی چه حسی دارم؟ حس یه زن حامله که وقت زایمانش رسیده!
خیلی هم وحشتناک نبود!! چون خونه نبودم!
عزیزم موفق باشی این مرحله رم مثل بقیه مراحل به خوبی انجام میدی نگران نباش راستی همیشه گفتم تاریخ دفاعتو بهم اطلاع بده دوست دارم جور شد بیام همیشه به یادتم



مرسی عزیززم م
به امید خدا
تاریخش تا آخر این هفته مشخص میشه انشاالله (البته اگه بعضیا این وسط بازی در نیارن!!)
ولی اصلاااا دوست ندارم این هممه راه رو به این خاطر بیای تهران!! جدی میگم!
ان شالله که خبرای خوب بشنویم عزیز
اما سعی کن اینجا بیای بی خبر نذاری مارو
حالا زنگ تفریحت بیا دیگه



انشالله با خبرای خوب برگردم!

فریبا جونم امیدوارم باخبرای خوش برگردی....بووووس



به امید خدا
منم امیدوارم تو زودتر تکلیف این نظرات تایید نشده پست ت رو روشن کنی!!!
مینویسی آخرین پست نمیگی آدم تا بیاد بقیشو بخونه قلبش وایمیسه؟!
تنها تفریح منم همین شده!
تو رو دوست دارم پس برات دعا میکنم



خب هیجانش به همینه دیگه!!
تو مگه زندگی نداری ی که تفریحت شده این ن؟
منم دوسد دارم م آجی ام م

فقط یه لطفی کن بیا این میر رو یه چند روز ببر با خودت بگردون تا من دفاع کنم!!
فریبا پس قرار بود خبر بدی چی شد؟



هنوز خبری نیست ت ت مریمی ی
این استادای ما تا دقمووون ندن دست برداار نیستندد

فریییییب
کیوه پس؟
این وبلاگ بدون خودت هیچ صفایی نداره،
چه خبره تو وبت اینقدر شلوغش کردی؟ آدم یاده گرموئه جنونه میفته!!
کی حمله میکنی پس؟ بیا دو کلوم بنویس بابا دلمون گرفت!
دفاع کن بیا باد یه دو روز بی درس و مشق ببینیمت!



مرییییم
انده!
چش چش
بموووقع!
دفاع میکنم یه یه ماه درست و حسسسابی میام خونه فقطط بخورم بخابم بگردممم

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
بانك اهداكنندگان غير خويشاوند