گاه نوشته های یک فریبا

روزانه نوشت های یک گونه خاص از فریباسانان!!

گاه نوشته های یک فریبا

روزانه نوشت های یک گونه خاص از فریباسانان!!

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
محبوب ترین مطالب

من برگشتم!

سه شنبه, ۲ مهر ۱۳۹۲، ۰۵:۰۳ ق.ظ


سلام

سلااام

سلااااااام

من اومدممم

من اومدممممم

من اووومدممممم

حس میکنم سالهاست که اینجا نیومدم! میبینم که در مدت عدم حضور بنده، دوستان چراغ اینجا رو روشن نگهداشتند و با کامنتهای وزینشون ما رو مشعوف نمودند. 

با تشکر از تمام دوستانی که در این مدت با اسمس و تماس تلفنی و ایمیل و فکس و کفتر کاکل بسر و ارسال تفت و تاج گل جویای احوال اینجانب بودند و باز متشکر از اونایی که با وجود اینهمه وسیله باز دست به دامن این وبلاگ شدند و حال منو پرسیدند و باز بیشتر متشکر از اونایی که با وجود این وبلاگ هم باز حال منو نپرسیدند و الخ!

عرضم به حضور همه دوستان که بنده پس از گذراندن تعدادی آزمایش و سونوگرافی و این پزشک و اون پزشک بالخره دستور  انجام بیوپسی دریافت کردم که همون نمونه برداری از بدن هست. یعنی میان یه قسمتهایی از بدن که داره با اون بیماری (هنوز نمیدونم چه بیماری ایه، فقط میدونم که خطرناک نیست!!!) جدال میکنه رو میبُرن و میدن آزمایشگاه تا بفهمن مرگش چیه دقیقا! بنده هم بعد از دریافت این نسخه پزشک دو روزی رو در استرس کامل به سر بردم تا نوبتم شد برم برا نمونه برداری.

بیوپسی در یک اتاق (اطاق!؟) عمل کوچک ولی مجهز کلینیک انجام شد و من در حالیکه دستم زیر سرم بود و با پزشک صحبت میکردم، آمپول بی حسی رو دریافت نموده و قسمتهای از بدن نازنینم رو (در حد یکی دو تا سکه 5 تومنی از قسمت پهلوی چپ!!!) سپردم به آزمایشگاه.

یساعت بعد که مرخص شدم و داشتم خوش خوش میرفتم خونه، حالتهایی شبیه تهوع و سرگیجه و اینا اومد سراغم، به هر زوری بود خودم رو رسوندم خونه (البته قرار بود برم خونه دختر عموم ولی اون نبود برای همین مجبور شدم بیام خونه خودم) و از ساعت 3 بعد از ظهر اون روز (یعنی پنج شنبه) تا ساعت 1 فردا ظهرش (یعنی جمعه) من کاملا خواب بودم. وقتی بیدار شدم عینهو اصحاب کهف دنبال زمان میگشتم. نمیدونم علت این خواب طولانی چی بود. من ربطش دادم به داروی بی حسی. شایدم خستگی، شایدم استرس اتاق عمل، ...

خلاصه به خاطر اینکه نواحی نمونه برداری شده بخیه بود و من نباید زیاد راه میرفتم و از اونجایی که بنده در دانشگاه مثل میگ میگ هستم و هی همش از اینور به اونور در حال بدو بدو هستم لذا تصمیم گرفتم به خودم استراحت بدم. اونم چه استراااااحتی!!!!

دیگه بیشتر از این دووم نیاوردم چون داشتم میپوسیدم تو خونه این چند روز، مخصوصا اینکه همش تنها بودم و بچه ها از صبح تاااا غروب سر کار بودند.

القصه که هفته بعد من باید برم جواب آزمایش نمونه ها رو بگیرم و بخیه ها رو باز کنم و پاسخ قطعی بگیرم ببینم اوضاع درونی جسممان در چه حاله.

 

 

پی نوشت:

همیشه برام سوال بود که چطوری آشفتگی روحی روانی میتونی به جسم آدم لطمه بزنه اونم در این حد که باعث بشه جسم بدن از درون داغون بشه و بعد از گذشت یکی دوسال واکنشش رو تو ظاهر ببینه.

الان دارم پاسخ سوالم رو از بدن خودم میگیرم!! ولی خب نمیدونم چرا الان!؟

من یه دوسالی بود با این علائم و دردها روبه رو میشدم ولی ربطش میدادم به فشار کار و خستگی و استرس های هراز چندگاهی و ...، ولی فکر نمیکردم علاوه برعلائم ظاهری یه اتفاقاتی هم داره تو درونم رخ میده.

مخصوصا  یه برهه چند ماهه تو یه وضعیت آشفته روحی و روانی شدیدی بودم که واقعا برام غیر قابل تحمل بود ولی خب به هر طریقی که بود گذروندمش، ولی فکر نمیکردم اینطوری بهم آسیب بزنه.

توضیح بیشتری نمیتونم بدم. چون خودم هم نمیدونم جریان از چه قراره. دکتر هم توضیح زیادی نداد و گفت بگذار جواب آزمایش نمونه هات بیاد بعد.

خب تا اون موقع هم شما بیکار نشینید، دعا کنید چیز مهمی نباشه!!

 

  • فریba

نظرات  (۲)

سلاااااااااااااااام
خوش اومدی
واسه ما هم خیلی طولانی گذشت
فریــــــــــــــــــــــــبا از دست تو! از وقتی شروع کردم به خوندن متنم بغض گلومو گرفته ! آخه من چی بگم به تو دخــــــــــــــــــــــــتر معلوم هست با جسم و روح بیچارت داری چیکار میکنی؟!
خوب مراقب خودت باش دیگه
عــــــــــــــــــــــح

پاسخ:
پاسخ:
علیکم السلام عروس گرامی.
خب در این باره مفصل با هم صحبت کردیم، پس اینجا دیگه جوابی نمیدم!
ولی لازمه اینو دوباره تکرار میکنم:
ممنونم که وقت گذاشتی و باهام حرف زدی
آخه بچه میگفتی من باهات میومدم آدم تنها که نمیره دکتر؟

بلا به دوره عزیزم نگران نباش....

حالا کی بیایم ملاقاتت حاج خانوم؟

پاسخ:
پاسخ:
دیگه گفتیم شما سرتون شلوغه مصدع اوقات شریف نشیم.

ما که همیشه هستیم، شما افتخار نزول اجلال نمیدین!
والا!

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
بانك اهداكنندگان غير خويشاوند