گاه نوشته های یک فریبا

روزانه نوشت های یک گونه خاص از فریباسانان!!

گاه نوشته های یک فریبا

روزانه نوشت های یک گونه خاص از فریباسانان!!

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
محبوب ترین مطالب

363 -

شنبه, ۴ آبان ۱۳۹۲، ۱۲:۵۳ ب.ظ

 

هیچی به ذهنم نمیاد بنویسم! این چند جمله رو هم زوری نوشتم. تا میخواستم یه چیزی بنویسم ذهنم به سمت سعید منحرف میشد... در موردش هر چی به ذهنم میاد مینویسم، ولی برای خودم...

سعید یه وبلاگ داره که تا دو هفته پیش دقیقا چنین روزی آخرین پست رو خودش گذاشته.. الان یکی پسوردش رو پیدا کرده و داره ادامه میده، عکسهاش رو میگذاره، عکس تصادفش، عکس ماشینش که به جز یه پاره آهن چیزی ازش نمونده، عکس بچه ش...

خدا صبر بده به خونوادش و آرامش بده به خودش...  

  • فریba

نظرات  (۱)

چقدر سنگین چقدر غمگیییییییییین

پاسخ:
پاسخ:
تقدیر چنین بود...

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
بانك اهداكنندگان غير خويشاوند