هذیان های آخر شب!
ساعت: ۲۳:۲۳
من:
نشسته رو زمین،
یه بشقاب میوه کنار دستم،
با یه دست از انار تو بشقاب دونه دونه میکنم و میذارم تو دهنم و با یه دست دیگم دارم تایپ میکنم،
سر فصلهای مطالبی که باید فردا بگم رو نوشتم، امیدوارم بتونم همه رو بگم!
رفتم سراغ فولدر آهنگهای مورد علاقه م که همشون پر از خاطره ن برام، بعضی هاشون خاطره قشنگ ولی همراه با غم رو دارند. ولی دوست دارم بشنومشون...
مثل:
چرا حس میکنم هستی کنارم... جرا این رفتن رو باور ندارم.... مهرنوش
سفر کردم که از عشقت رها شم... دلم میخواست دیگه عاشق نباشم... معین
تو رو کجا گمت کردم... بگو کجای این قصه... که حتی جوهر شعرم... همینو از من میپرسه...دارم حس میکنم.. شاید... من و تو عشق رو نشناختیم... گوگوش
رفتم... رفتم... گریزانم از دیدارتت ... رفتم... پشیمانت از آزارت ... رفتم... مکن هرگز یاد مرا... برو.. پیشم دیگر نیا.... رفتم... (نمیدونم کی میخونه!)
بردی از یادم... دادی بر بادم... با یادت شادم... دل به تو دادم... در دام افتادم... از غم آزادم... (اینم نمیدونم!)
شبی که آواز نی تو شنیدم... چو آهوی تشنه پی تو دویدم... (؟؟؟؟)
الا ای اهوی وحشی کجائی... مرا با توست چندین آشنایی.... (فرامرز اصلانی)
بهار من گذشته... عشقم افسانه گذشته... ز بس از دوری اش من خون دل خوردم خدایا... از این بیگانگی دل خون شدم ... بهار من گذشته... وفا افسانه گشته... چه کنم که از او خبر ندارم.. (؟؟؟؟)
خاطرت آید که آن شب... بر تن سرد درختان یادگاری می نوشتیم... با من اندوه جدایی... نمیدانی چه ها کرد... نفرین به دست سرنوشت... تو را از من جدا کرد... بی تو ای دنیای شادی... دلم دریای درد است... چون کبوترهای غمگین... نگاهم با تو سرد است... ای دلت دریاچه نور... گر دلم را شکستی... خاطراتم را به یاد آر.. هر جا بی من نشستی...
اصلا هم من اینا رو برای کسی ننوشتم!!!
خیلی خوابم میاد!
صبح قراره مینا بیاد دنبالم با هم بریم دانشگاه، یه پنج شنبه که میشد درست خوابید هم از دست دادیم!
شب بخیر...
- ۹۲/۰۸/۲۹
بعدشم خیلی معلومه که اینارو اصن برا کسی ننوشتی :/