کی میدونه حال و روز ما رو!
به شدت خسته م و خوابم میاد
اونقدر که حتی حال ندارم برم خونه!
کاش لپ تاپم اینجا بود یکم کارای خودمو انجام میدادم
برم ببینم دکتر مرخصی میده یه نصف فردا رو که من یکم بیشتر استراحت کنم!
تو این هفته رسما نصف شدم! از نصف هم شاید بیشتر، کم شدم!
دیروز که زود رفتم خونه، اول خواستم برم انقلاب کتاب بخرم، ولی دیدم حسش نیست. بی درنگ یاد سه تار عزیزم افتادم.
رفتم سراغش و کتاب تمرینم رو آوردم.
خوشحال بودم که بعد گذشت چیزی حدود 4 ماه از کلاس نتها و آهنگها رو یادم بود هنوز و میدونستم چی میخوام بزنم.
چه شود به چهره زرد من، نظری برای خدا کنی
که اگر کنی همه درد من، به یکی نظاره دوا کنی
تو کمان کشیده ای و در کمین، زنی ار به تیرم و من غمین
همه غمم بود از همین، که خدا نکرده خطا کنی
از بین اهنگهایی!!!! که میزنم اینو خیلی دوست دارم، اونم به این خاطر که هم قشنگ و آرومه و هم خیلی راحته نتهاش!
نتها و آهنگها رو مسلطم فقط دستم خیلی کنده!
نمیدونم چقدر باید تمرین کنم تا یذره بتونم نتها رو تندتر بزنم. این مرحله رو که رد کنم اولین کنسرتم رو میگذارم! به صورت آنلاین! :)
من دیگه برم خونه.
- ۹۲/۰۹/۱۲
خوب بابا برو یه کم استراحت کن ول کن اون دکترو!!!!!