برف برف برف
عرض سلام و ادب مجدد
میگم عجب برفی داره میاد هااا
از شنبه شب همینطور داره میاد تا الان هم که من دارم با شما صحبت میکنم همچنان در حال باریدنه!
هوا هم به شدت سرد.
صبح که میخواستم از خونه بیام بیرون داشتم فکر میکردم چی بپوشم که یخ نکنم! یه چند لایه ای لباس پوشیدم ولی همچنان دارم میلرزم.
یه دوربین هم نداریم که چهار تا عکس بگیریم حداقل!
یادش بخیر روزای برفی دانشجویی. چقدر اون روزا رو دوست داشتم.
مخصوصا اون شبی که من و نوشین نصف شب پاشدیم رفتیم تو محوطه خوابگاه برف بازی کردیم، هیچوقت یادم نمیره، چقدر خندیدیم اون شب.
دوست داشتم الان بچه ها اینجا بودند یه برف بازی حسابی میکردیم.
دیروز همکارام گفتند بریم بیرون بازی کنیم و آدم برفی درست کنیم! گفتم برو بابا حال داری تو این سرما.
یادمه چند سال پیش که یه برف حسابی تو شهرمون اومد، من خونه بودم. بابا تصمیم گرفت بره پشت بوم رو پارو کنه! ما چهار تا بچه هم بدو بدو دنبالش. پشت بوم نزدیک 30 سانت برف نشسته بود. من و خواهر برادرا افتادیم به جون هم با برف.
یجا خواهرم در آرامش کامل گرفت رو برفا خوابید، ماهم نامردی نکردیم و دو تا گوله برف بزرگ آماده کردیم و کوبیدیم تو صورتش، بدبخت قرمز شد از سرما.
چون ساختمون خونه ما نسبت به همسایه ها بلندتر بود، اونا به ما دید نداشتند، برای همین همه جور مسخره بازی ای تونستیم دربیاریم، از جمله رقص پارو!! :))))
آخی یادش بخیر ...
یاد اتاق 219 و 217 سال چهارم بخیر، با بچه ها کلی برف بازی کردیم و رفتیم تو اتاق برف خوردیم با شیره انگور!! عکسهاش همه هست، وقت کنم امشب میرم از آرشیو درشون میارم میگذارم تو فیس و اینجا.
من همش به عکس زمین شطرنج محوطه پشت خوابگاه نگاه میکنم که انگاری یه گله گوسفند توش چریده باشند اینقدر که برفهاش لگدمال شده!!
من دوست دارم برای یک لحظه هم که شده برگردم به سالهای لیسانس... فقط یک لحظه!
ولی خب نمیشه که!!
راستی طرفای شما چطوره؟؟ برف مرف ؟؟ آدم برفی؟؟
- ۹۲/۱۱/۱۴