گاه نوشته های یک فریبا

روزانه نوشت های یک گونه خاص از فریباسانان!!

گاه نوشته های یک فریبا

روزانه نوشت های یک گونه خاص از فریباسانان!!

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
محبوب ترین مطالب

شوخی با استاد!

سه شنبه, ۱۵ بهمن ۱۳۹۲، ۰۷:۵۶ ق.ظ

دیشب که داشتم از دانشکده میومدم بیرون، ماشین میر رو دیدم که کنار دانشکده پارک شده ویه لایه ضخیم و یه دست برف هم روش رو پوشونده!

منم کودک درونم بیدار شد و رفتم رو شیشه اش بزرگ نوشتم : __ __ __!!! (میدونین که چی نوشتم!؟) .

از ماشینش عکس هم گرفتم تازه! حالا سر فرصت میگذارم.

وقتی از دانشکده دور شدم، یه نگاهی انداختم دیدم از دووووور کاااملا مشخصه!

تا صبح خدا خدا میکردم نفهمیده باشه کار منه!! چون از بچه ها فقط من تا آخرین لحظه دانشکده بودم!!

:)))))))))))

  • فریba

نظرات  (۱)

I love you!!!!!!!!
خدا کنه ببینه یا نبینه
پاسخ:
پاسخ:
آورین
آورین.

دیدن رو که دید!
نفهمه که من بودم!!

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
بانك اهداكنندگان غير خويشاوند