گاه نوشته های یک فریبا

روزانه نوشت های یک گونه خاص از فریباسانان!!

گاه نوشته های یک فریبا

روزانه نوشت های یک گونه خاص از فریباسانان!!

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
محبوب ترین مطالب

پست شماره 529 - پست آخر سال (و شاید پست آخر عمر!!)

دوشنبه, ۲۶ اسفند ۱۳۹۲، ۱۰:۴۴ ق.ظ
سلااام 

سلاااااام

صد تا سلااااام 

چه عطر و بوی عید همه جا پیچیده

میبینم که همه در تکاپوی استقبال از سال جدیدند و بالاخره سرها همه شلوغه!

الان که نگاه کردم به تاریخ پست قبلی دیدم حدودا دو ماهی هست که من به اینجا سر نزدم!

کلی کامنت خصوصی و نخونده، 

کلی وبلاگ دوستان به روز شده و سر نزده شده،

کلی حرف ناگفته و نانوشته شده،

و کلی چیزای دیگه که الان فرصت گفتنش رو ندارم!


اومدم فقط یه سر به این خونه بزنم و دم عیدی یه تکونی بهش بدم و گرد و خاکی ازش بگیرم، 

ضمن اینکه پیشاپیش سال نو رو به هممممممه شما دوستان خوب حقیقی و مجازی تبریک بگم آرزوی سالی سرشار از شادی و سعادت و سلامتی و ... کنم و برم!

همین!

البته یه چیز دیگه هم خواستم بگم:

همونطور که کمابیش بعضیاتون در جریان هستید، من فردا صبح دارم برای یه عمل جراحی آماده میشم، برای اولین بار قراره تو عمرم یه اتاق عمل واقعی و یک بیهوشی عمیق رو تجربه کنم! ومدم اینجا که هم ازتون بخوام برای موفقیت آمیز بودن این عمل برام دعا کنید، دم عیدی خونواده ما عزادار نشن!! بعدش هم اینکه اگر این دعاهای شما نگرفت و قسمت ما همین چند ساعت زندگی در این دنیا بود دیگه هر خوبی بدی شوخی جدی که تو این فضا از من دیدین به بزرگواری خودتون بر من ببخشائید!

همین!



پی نوشت:

1. من اگر ظرف ده روز آینده به این خونه سر نزدم، بدونید که دیگه تو این دنیا نیستم! ولی از اون دنیا بهتون سر میزنم و حواسم بهتون هست. 

2. اگه دیگه من نیومدم، شبهای جمعه من رو با یه یاسین یاد کنید!

3. خیلی حرفها میخواستم بزنم ولی فرصتش رو ندارم فعلا.. 

4. من خیلی میترسم! نکنه واقعا بمیرم!؟؟ 


وقتی به این فکر میکنم که این ممکنه آخرین نوشته های من تو این صفحه باشه دلم میخواد تا شب بشینم بنویسم، ولی اصلا فرصتش رو ندارم!! :(


من دیگه برم که خیلی کار دارم. 

خداحافظ.. (به امید سلامی دیگر...)


یادداشت برای دوستانی که شماره تماس من رو دارند:

تا قبل از ساعت 12 شب هر کاری با بنده دارید من در خدمتم، از فردا ساعت 7 صبح من دیگه پاسخگو نیستم، لذا اگه زنگ زدین دیدین کسی جواب نمیده فحش ندین! 

تلفن خونه خودم رو هم که دارین، میتونین اونجا هم زنگ بزنین، ولی به خونه پدری زنگ نزنین! اونا به حد کافی خودشون نگران هستند فردا! 

دوستتون دارم! بای بای. 


  • فریba

نظرات  (۳)


خاااااااالههههههههههه مردیییییییییییییییییییییی

پاسخ:
پاسخ:
یعنی من یه خواهر زاده مثل تو داشته باشم که دیگه کسی رو نمیخوام!!

ازونجایی که این بلاگ محیطش خیلی شخصیه و من یکم غریبم، کلا" سایلنت‌ام، ولی اینجا که دیدم انگار قضیه داره حساس میشه فهمیدم دیگه زشته ساکت بمونم. اینه که برات آرزوی سلامتی دارم و اینکه زودِ زود برگردی باز برامون بنویسی.
پاسخ:
پاسخ:
فکرش رو نمیکردی اینقدر زود برگردم! :)
الان که این پیغامو میذارم به احتمال زیاد عمل به پایان رسیده و از این لحظه ما باید برای صحبت و دیدن شما وقت قبلی داشته باشیم
ایشالا اتفاقای خوب خوب میفته. تو تا تهش رفتی!

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
بانك اهداكنندگان غير خويشاوند