گاه نوشته های یک فریبا

روزانه نوشت های یک گونه خاص از فریباسانان!!

گاه نوشته های یک فریبا

روزانه نوشت های یک گونه خاص از فریباسانان!!

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
محبوب ترین مطالب

531 - هر سال میگیم دریغ از پارسال!!؟

جمعه, ۱ فروردين ۱۳۹۳، ۰۹:۳۸ ب.ظ
اونقدر دلم برای وبلاگم تنگ شده بود که طاقت نیاوردم حالم بهتر بشه و سرحال بشم بعد بیام بنویسم.

اونقدر هم حرف برای گفتن دارم که خدا میدونه!

اولین چیزی که میخوام ازش بنویسم، در مورد این سالهایی هست که گذشت..

تو این روزهای آخر سال ۹۲، شبها که یکم فرصت فکر کردن داشتم به سالهای اخیری که گذشت فکر کردم و یه ارزیابی روی دستاوردها و از دست داده های این سالها داشتم.

داشتم به این فکر میکردم که تو این چند سال چه بر من گذشته و چقدر برام مفید و چه بسا مضر بوده!

نمیخوام خیلی به عقب برگردم، فقط همین سالهای ۹۰ تا ۹۲ رو میخوام مرور کنم.

سال ۹۰ برای من میشه گفت سال بدی نبود، اتفاق تازه ای برای من نیفتاد و من در گیر دروس کارشناسی ارشد و از همه مهمتر پایان نامه بودم ضمن اینکه تجربه های کاری جدیدی رو بدست اوردم. تو این سال مثل هر دانشجوی دیگه ای سرم تو درسم بود و روزهای خیلی خوبی رو با نوشین و عطی و هاجر تو کوی سپری کردم! تو سال ۹۰ اتفاق خاصی برای من نیفتاد که بخوام ازش به خوبی یا بدی یاد کنم...

سال ۹۱! میتونم بگم جزو بدترین سالهای عمر من بود! با اینکه تو اون سال من از مقطع کارشناسی ارشد با نمره عالی فارغ التحصیل شدم و به صورت رسمی مشغول به کار شدم، ولی اصلا و ابدا از سال ۹۱ دل خوشی ندارم. حتی نمیخوام بهش فکر کنم، حتی نمیخوام یادم بیاد که چه روزهایی رو تو اون سال گذروندم. تنها خوبی که اون سال برای من داشت این بود که بدترین آدمهایی که ممکنه آدم تو زندگی باهاشون در ارتباط باشه، همه رو یکجا و در یک مدت زمان کوتاه تجربه کردم و کلی بزرگ شدم! من تو اون یه سال به اندازه چند سال تجربه کسب کردم و یاد گرفتم که همه ادمهای زندگی من، لزوما خوب نیستند! تمام ادمهای بد لزوما ظاهر بدی ندارند، تمام دشمنای آدم لزوما با ادم دشمن نیستند!! و خیلی چیزای دیگه که میدونستم و تو کتابها و یادداشتهای شخصی ادمهای مختلف خونده بودم ولی شنیدن کی بود مانند دیدن!

من تو اون سال با ادمهای ... نمیدونم چه صفتی رو میتونم براشون به کار ببرم، شاید بهتره بگم آدمهای خیلی بد!! آره بهتره! .. من تون سال با ادمهای خیلی بدی در ارتباط بودم که هر کدومشون به هر نحوی که تونستند به من ضربه زدند، یکی ضربه روحی، یکی ضربه مالی، یکی ضربه شخصیتی ...

از سال ۹۱ تجربه هاش و خاطره تلخ ادمهاش برای من بود و بس... خاطره هاش رو دارم سعی میکنم فراموش کنم و تجربه هاش رو همیشه آویزه گوش!

سال ۹۲... در اغاز همچنان عواقب سال ۹۱ رو در پی داشت... همچنان درگیر بودم و درگیر... اما با این وجود، سال ۹۲ رو میتونم به عنوان سالی که برای من ارامش به همراه داشت نام بگذارم! زندگی من در سال ۹۲ مثل یک دریای متلاطم و طوفانی بود که بعد از برخورد امواج سهمگین مشکلات و سختی ها.. بالخره این امواج در ساحل آرام گرفتند و من تونستم بعد از سالها (مخصوصا سالی که قبلش گذشته بود ) طعم شیرین ارامش رو مزه کنم.. شاید الان فکر کنید که به به! زندگی من بر وفق مراده و همه چی آرومه و ... ! نه اینطور نیست!

ولی همین که تونستم از اون دریای طوفانی، سالم خودم رو به ساحل برسونم و با غرور پا روی مشکلاتم بگذارم خودش بهترین حالت ممکنه برای من تو زندگیه. هر چند عوارضش به صورت روحی و جسمی بعدها بروز کرد (کماینکه الان هم تا حدودی درگیرش هستم) ولی خب میتونستم خیلی بدتر از این باشه که خدای مهربونم من رو تنها نگذاشت.

سال ۹۲ از اواسطش برای من رو به بهبودی رفت و ارامش تو زندگی شخصی من رنگ پر رنگ تری به خودش گرفت. و  باعث شد سال ۹۲ رو بهترین سال زندگی خودم تا الان بگذارم.

البته ناگفته نماند مرگ پسر عمو در ۱۲ فروردین و سعید در ۱۷ مهر این سال دو خاطره تلخ فراموش نشدنی این سال هستند...

...

سال ۹۳ رو با امید و توکل به خدا آغاز کردم و در لحظه تحویل سال در حالیکه سرم به شدت گیج میرفت و نمیتونستم چشمام رو باز نگه دارم با هر زوری که بود قران رو از سر میز هفت سین برداشتم و وسطش رو باز کردم و چند آیه ای از سوره هود رو خوندم و با تکیه بر کلام خدا و امید و توکل به خدا به سال جدید قدم گذاشتم به این امید که خدا امسال هم مثل همه سالهای قبل همراه من باشه و منو تو سختی هام تنها نذاره که اگر خدا کنارم نبود بدون شک من دووم نمیاوردم!

از همینجا مجدد از خدا میخوام تو سالی که پیش رو داریم، سلامتی و تندرستی رو به پدر و مادرم و خانواده م عط کنه و کانون گرم خونوادم رو حفظ کنه. فکر کنم به جز این چیز مهمتری وجود نداره که بخوام از خدا درخواست کنم!

 

همچنین برای شما دوستان و همراهای عزیزم نیز از خدا اول طلب سلامتی و بعد سلامتی و باز هم سلامتی و بعد از اون هر چی که دلتون میخواد و خدا میدونه که براتون بهترینه، آرزو میکنم.

آمین!

 

  • فریba

نظرات  (۱)

از پایین بشمری پاراگراف دوم ، خط اول ، اخر خط بیزحمت اون (عط) رو بکن (عطا)
D:

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
بانك اهداكنندگان غير خويشاوند