گاه نوشته های یک فریبا

روزانه نوشت های یک گونه خاص از فریباسانان!!

گاه نوشته های یک فریبا

روزانه نوشت های یک گونه خاص از فریباسانان!!

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
محبوب ترین مطالب

565- اگر در بند در ماند... در ماند!!

سه شنبه, ۲ ارديبهشت ۱۳۹۳، ۰۵:۰۱ ق.ظ

همسایه طبقه همکف ما آخر شبها در اصلی ساختمون رو قفل میکنه.

کم پیش میاد هم خونه ای های من اولین کسی باشن که از خونه میرن بیرون برای همین با در قفل شده هیچوقت مواجه نشدن.

امروز اولین روزی بود که هم خونه ای اولین کسی بود که از ساختمان خارج میشد، داشته باشید شرح ماجرا رو:

البته قبلش دو نکته اصلی رو توضیح بدم:

اول اینکه این هم خونه ای ما فوق العااااده آدم استرسی ایه از اونا که اگه اتفاقی بیفته ممکنه سکته کنه از نگرانی!!!!

دوم هم اینکه من تو این خونه حکم مرد خونه رو دارم که تو تمام مشکلاتی که تو خونه پیش میاد باید در جریان قرار بگیره، به فکر راه حل باشه، تصمیم گیری کنه، برای حلش اقدام کنه و یه جورایی اون دو نفر بهش متکی هستن خصوصاااا شخص مذکور در فوق!!!

و اما ادامه ماجرا:

من کااااملا خواب بودم یهو دیدم یکی عین جن بو داده و با اسسسترررررسسسس فراااااااووووون در حالیکه اصلا نمیتونست خودش رو کنترل کنه و انگار نه انگار که دو موجود زنده اینجا خوابن واستاده بالای سر من و میگه: فریبا فریبا در خونه باز نمیشه، قفل شده، هر کاری میکنم باز نمیشه، چیکار کنم؟ چجوری برم بیرون؟ فریباااااا.....

من بیدار شدم و عین موش کور که دنبال عینکش میگرده دنبال موبایلم میگشتم ببینم ساعت چنده!! میدونم ربطی نداره ولی خب عادته دیگه صبح که بیدار میشم اولین کاری که میکنم ساعت رو نگاه میکنم!

بعد یه نگاهی به هم خونه ای کردم چهره ای فوق العاده پریشان و رنگ پریده ش من رو واداشت که از زیر پتو بیام بیرون و بپرسم چی شده؟

با همون لحن سراسر استرس و نگرانی: در خونه باز نمیشه، قفل شده، هر کار میکنم ....

من نذاشتم حرفش تموم بشه گفتم: مگه میشه؟ یذره گیر داره ور میرفتی بهش.

هم خونه: خیلی بهش ور رفتم باز نمیشه حالا چیکار کنم ...

من: داشتم به این فکر میکردم که یعنی هم خونه ای الان توقع داره من پاشم سه طبقه برم پائین در رو براش باز کنم!؟؟؟

کلیدم رو برداشتم و یه چادر انداختم سرم و یه دمپایی سر پام و تپ تپ تپ تپ پله ها رو رفتیم پائین. کلید انداختم اول به سمت راست چرخوندم دیدم باز نمیشه! یکم زور زدم دیدم نه گیر داره!! یکم فشار دادم در رو دوباره کلید انداختم دیدم باز نمیشه! یذره فکر کردم گفتم خب ما از اونور میخوایم بیایم تو کلید رو در جهت عقربه های ساعت میچرخونیم پس الان باید خلاف عقربه ها بچرخونیم. لذا اینبار از سمت چپ کلید رو چرخوندم در خیلی راااااحت باز شد!

دیدم هم خونه ای برگشت گفت: ای وااای بااااااز شدددد؟؟؟ من اصلا از این طرف کلید رو نچرخوندم!! همش داشتم زورم رو از اینور میزدم...! مرسی فریبا جون ببخشید....

هم خونه وقتی در باز شد:

من:

کلید سازان و قفل سازان عالم: 

 

 پی نوشت:

1. یعنی هر عقل سلیمی بخواد هر جا در رو باز کنه مسلما کلید رو در هر دو جهت میچرخونه!!!!!

2.هم خونه ای های بنده هر دوشون رشته شون مهندسی ".... " (نمیگم رشتشون چیه چون ممکنه ترور بشم) هست! و من رو خفه کردند از بس مهندس مهندس و نخبه نخبه کردند!

 

 

  • فریba

نظرات  (۷)

سلامی مجدد بعد از غیبتی ......!!!!!!!!!
دیگه از غیبت ما نگران نمیشییعنی......
ببین فدات شم اگه مملکت ما نخبه استخدام میکرد که الان وضعیت ما این نبوووود!!!!!!
تووو کجا دیدی که سواد طرف رو به اعتقاداتش ارجحیت بدن!
اون هم اتاقیات یا کاسه لیس بودن یا چشم قربان گووو! وگرنه هم رشته ای هاشون رو سراغ دارم بیکار !!! والا!!!!!! از تو بعید بود!!!!!

پاسخ:
پاسخ:
سلام علیکم،
محو شدی کم کم! نکنه شکرک زدی! :)

این حرفهای شما درست، ولی چه ربطی به پست من داشت من نفهمیدم!!
مسئله سر اینه که یه ادم تحصیل کرده ای که تمام عمرش رو با مسائل ریاضی سروکله زده و مهندسی فلان قبول شده و داره رو حساس ترین مسائل این مملکت تصمیم گیری میکنه وقتی نتونه قفل در رو باز کنه .... الفااااااتحه به این مملکت!

عجبااااااااااااااااا!!!آدم مهندس.... (نمیگم یه وقت ترور نشن) باشه نتونه یه درو باز کنه هی وای من.

پاسخ:
پاسخ:
میبینی من دارم با کیا زندگی میکنم!؟؟


سلام

یعنی الان هم خونه ای هات نمیدونند وبلاگ نویسی ؟ اووووپس مایه ای هست برای باج گیری ها حسابی ؟ چشمک

اما خوب من بهشون حق میدم چون به هرحال مربوط به رشته شون نبوده ولی وقتی تصور کنی شخصی دکترای باستان شناسی داره وبهش میگن لطف کن یک نمای شماتیک از این کوه بکش و بعد یک ساعت دست دست کردن بیاد بگه ببخشید کاغذ به بزرگی این کوه ندارم .... امکان نداره نمایه ش رو کار کنم
باید چی بگی ؟ چشمک

این تازه مربوط به رشته ش بود ! دیگه بقیه ش هیچی !

همیشه موقع از دست دادن تمرکز .... یک نفس عمیق بکشید ... یک نفس عمیق کار رو درست میکنه ... بعد سعی کنید تمرکز کنید روی تمام شرایط مساله ... حل میشه !

پاسخ:
پاسخ:
سلام

چرا میدونن ولی نمیدونن ادرسش چیه! نخواستن هم بدونن.

یعنی برای باز کردن یک قفل نیاز به گذراندن تحصیلات عالیه است!؟؟

اووووف

پاسخ:
پاسخ:
خدا از همه طرف به من صبر بده مگه نه!؟؟

سلام

شنیدین میگه : بدان و نکن ؟

کردی ش میشه : بزان و مه که !

یعنی از هر هنری یک چیزی یاد بگیر ولی انجام نده تا وقتی که ضرورت پیدا کنه

تحصیلات عالیه نمیخواد، اطلاعات عمومی میخواد !

پاسخ:
پاسخ:
سلام

نه نشنیده بودم!

اطلاعات عمومی نمیخواد! یکم فکر و تعقل میخواد!

سلام
خوب دیگه میشه همون دیگه !
از مسایلی که عقل و فکر رو رشد میده همین اطلاعات عمومی هست !
انسانی میتونه فکر سالم داشته باشه که مطالعه داشته باشه !

مثلا میگم ها ؟

پیچ های روسی برعکس پیچ های غربی باز میشن !

همونطوری که بریتانیایی ها در همه زمینه ها یک مقیاس مخالف با بقیه جامعه بشریت دارند روس ها هم در زمینه پیچ و مهره کاملا خلاف جهت معقول عمل میکنند !

خوب طبیعتا اگر در اطلاعات عمومی خونده باشی که پیچ روسی خلاف عقربه های ساعت باز می شود ! سریعتر کار میکنی

از آزمون و خطا بهتره !

مخلص
درک میکنم :)) با همچین هم اتاقیهایی زندگی کردم :))
خدا صبر بده بهت :دی

پاسخ:
پاسخ:
من قدر هم اتاقیام رو ندونستم، یه چند سالیه با کسایی دم خور شدم که هر کدوم به نحوی " نوبرانه " هستند!! :)))

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
بانك اهداكنندگان غير خويشاوند