646 - ماه مهمانی خدا یا ...!؟
درسته؟
آیا این وسط کسی از فریبا یا خونه فریبا هم اسمی برده؟
اصن اون موقع فریبا خونه داشت؟؟
خب چرا همه تو ماه رمضون میان خونه ما مهمونی!؟؟؟
ای بااااابااااا
بذارید این زوج جوون یه چند روز تنها باشند!!!
پی نوشت:
من خودم شخصا خیلی "مهمونی برو" و "مهمون بیا دوست" هستم!!!! (اصطلاحات رو داشتید!!)
ولی از اینکه یه جایی برم حس مهمون داشته باشم و راحت نباشم و کسی بیاد خونمون و فکر کنه واقعا مهمونه اصلاااااااا خوشم نمیاد.
به نظر من آدم وقتی میره مهمونی برای اینکه بهش خوش بگذره باید اونقدر راحت باشه که تشنه ش شد بره خودش آب برداره، گشنه ش شد بره نیمرو بزنه یا یه چیزی از تو یخچال برداره بخوره و لازم نباشه هفت مدل خورشت بچینن، خسته بود همون وسط خونه دراز بکشه (رو تخت صاحب خونه نه هاااا همون گوشه حال یه بالشت بندازه بخوابه !!!!)، ظرفا کثیف بود بشوره، کمک کنه غذا درست کنن و ...
و متقابلا هم کسی اومد خونه خودم مهمونی هم باید همینطوری باشه!!
خب نمیشه که یکی بیاد یه هفته خونه ادم بمونه و تو خسته و کوفته از سرکار برگردی بعد به جای اینکه به این فکر کنی که الان میری خونه استراحت میکنی و یه چای دم میکنی و دو قطعه سه تار میزنی و یا کارای عقب مونده رو انجام بدی، به این فکر کنی که ای داد شام چی درست کنم؟؟ میوه داریم خونه؟؟ نون داریم مهمون فردا صبونه بخوره؟؟ نکنه پنیر تموم شده؟؟ خونه تمیزه؟؟ و ...
نه دروغ میگم؟؟
- ۹۳/۰۴/۲۵
جملاتت قصارن باید قاب بگیرم...من خودم شخصا خیلی "مهمونی برو" و "مهمون بیا دوست" هستم!!!! تا حالا نشنیده بودم ولی خیلی قشنگ بود
آره منم اینجور مهمونو دوست دارم مهمونی که همش بشینه و آدم ازش فقط پذیرایی کنه خسته کننده میشه.