682 - فریبا وظیفه شناس (2)!!
ولی نیستم!
نشستم پشت میزم،
یه ظرف سالاد میوه و یه بشقاب شکلات و پسته هم گذاشتم رو میزم و دارم گزارش مینویسم!
گزارش با صدای هایده!!!
چرا؟
از بس وظیفه شناسم من!!!!!!!
دو هفته است دارم به مدیرم میگم آقا جون، عزیز دل خواهر، دکتر جان، والا بالله من وقت نمیکنم این گزارش رو بنویسم. اصلا به من چه!!! من چیکاره حسنم که کم کاری بقیه رو جبران کنم!؟ به خدااااااااا وقت ندارم نمیتونم!! والله اگه وقت داشتم فرمایش شما روی چشم من بود و مینشستم مینوشتم!
میگه یعنی تو توی یه روز یه ساعت هم نمیتونی برای من وقت بذاری این کارو تموم کنی!؟ میگم نه!!!
دیگه امروز دستور داد هررررر کاری دستته بذار کنار و فقط این گزارش رو بنویس!!! بهش میگم آخه کارای پروژه رو کی انجام بده پس!!! میگه به تو ربطی نداره، تو کاری که بهت میگم بکن!
اینجوریاست که من مجبور شدم وسط روز یه دو ساعت مرخصی بگیرم برم دنبال کارای شخصیم و دوباره برگردم بیام دفتر پروژه دنبال فرمایش آقا.
- ۹۳/۰۶/۰۲