718 بیت الپروژه!
دوشنبه, ۲۸ مهر ۱۳۹۳، ۰۱:۴۲ ب.ظ
به علت تردد بیش از حد بچه های دانشکده و دوستان و سال بالایی و سال پائینی و غیره در دانشکده و خصوصا سرک کشیدناشون به سایت پروژه که ببینند کی داره کجا چیکار میکنه، رو در سایت پروژه زدم ورود بدون هماهنگی ممنوع!
بعضی ها شعورشون میرسه و به این اطلاعیه دقت میکنند و واقعا بدون هماهنگی با من نمیان تو!
ولی بعضی (بویژه دوستان ما، هر چه صمیمی تر بی نظم تر!!!) خیلی خودشون رو خودمونی میدونند و فکر میکنند این اطلاعیه برای اونا نیست!
لذا هر چی هم بهشون بگی باز سرشون رو عین ... میندازن پائین و میاین میشینن تو سایت (وسط سایتمون یه میز جلسات هست که جای خیلی خوبی برای نشستن و گپ زدنه!!!)
از قضا، دیروز یکی از دوستان فهیم ما عین همون چهارپای محترم سرش رو انداخت پائین و اومد تو سایت و یکم گپ و گفت کرد با همه و رفت پیش دوستش نشست! شروع کردند بلند بلند به خاطره تعریف کردن و داستان سرایی!
یه دوباری برگشتم یه نگاهی به همکارمون انداختم که یعنی پاشو برو بیرون! ایشون هم که اصلا نادیده گرفت!!
یه دوبار هم با لبخندی زورکی تذکر دادم که آروم! بچه ها دارند کار میکنند!!
ولی خب آدم وقتی بیشعور باشه، بیشعوره دیگه!!! کاریش نمیشه کرد!!
یه چند دقیقه گذشت، همین دوست فهیم ما همینطور بی اجازه اومد از روی میز من یه برگه A4 برداره! بهش اجازه ندادم، گفتم برگه های شخصی نیست! مال پروژه است. یه برگه یادداشت کوچیک بهش دادم و گفتم بیا همین خوبته!!
داشتم یه گزارش 500 صفحه ای رو پرینت میگرفتم، دیدم این خانوم محترم و همکارمون اومدند و گفتند میشه یه برگ پرینت بگیریم!؟ گفتم چی هست؟ میگه گواهی فارغ التحصیلیمه!
میگم با پرینتر و برگه های پروژه!؟؟ پرینت شخصی!؟؟ امکان نداره!!
میخنده و میگه: من هنوز دانشجوی اینجام ها! حق آب و گل دارم.
بهش میگم داری میگی گواهی فارغ التحصیلی، پس علی الحساب دیگه دانشجو نیستی. در ضمن دانشجو هم باشی بازم نمیتونی اینجا پرینت بگیری، چون این پرینتر برای پروژه است و حسابش جداست!
خلاصه که خانوم بهش برخورد، فایلش رو برداشت برد دفتر کپی دانشکده پرینت گرفت و بدون خداحافظی با من رفت!
همین دیگه!
حالا هی بگین ما ایرانیا چرا اینجوری ایم!
بعضی ها شعورشون میرسه و به این اطلاعیه دقت میکنند و واقعا بدون هماهنگی با من نمیان تو!
ولی بعضی (بویژه دوستان ما، هر چه صمیمی تر بی نظم تر!!!) خیلی خودشون رو خودمونی میدونند و فکر میکنند این اطلاعیه برای اونا نیست!
لذا هر چی هم بهشون بگی باز سرشون رو عین ... میندازن پائین و میاین میشینن تو سایت (وسط سایتمون یه میز جلسات هست که جای خیلی خوبی برای نشستن و گپ زدنه!!!)
از قضا، دیروز یکی از دوستان فهیم ما عین همون چهارپای محترم سرش رو انداخت پائین و اومد تو سایت و یکم گپ و گفت کرد با همه و رفت پیش دوستش نشست! شروع کردند بلند بلند به خاطره تعریف کردن و داستان سرایی!
یه دوباری برگشتم یه نگاهی به همکارمون انداختم که یعنی پاشو برو بیرون! ایشون هم که اصلا نادیده گرفت!!
یه دوبار هم با لبخندی زورکی تذکر دادم که آروم! بچه ها دارند کار میکنند!!
ولی خب آدم وقتی بیشعور باشه، بیشعوره دیگه!!! کاریش نمیشه کرد!!
یه چند دقیقه گذشت، همین دوست فهیم ما همینطور بی اجازه اومد از روی میز من یه برگه A4 برداره! بهش اجازه ندادم، گفتم برگه های شخصی نیست! مال پروژه است. یه برگه یادداشت کوچیک بهش دادم و گفتم بیا همین خوبته!!
داشتم یه گزارش 500 صفحه ای رو پرینت میگرفتم، دیدم این خانوم محترم و همکارمون اومدند و گفتند میشه یه برگ پرینت بگیریم!؟ گفتم چی هست؟ میگه گواهی فارغ التحصیلیمه!
میگم با پرینتر و برگه های پروژه!؟؟ پرینت شخصی!؟؟ امکان نداره!!
میخنده و میگه: من هنوز دانشجوی اینجام ها! حق آب و گل دارم.
بهش میگم داری میگی گواهی فارغ التحصیلی، پس علی الحساب دیگه دانشجو نیستی. در ضمن دانشجو هم باشی بازم نمیتونی اینجا پرینت بگیری، چون این پرینتر برای پروژه است و حسابش جداست!
خلاصه که خانوم بهش برخورد، فایلش رو برداشت برد دفتر کپی دانشکده پرینت گرفت و بدون خداحافظی با من رفت!
همین دیگه!
حالا هی بگین ما ایرانیا چرا اینجوری ایم!
شما بودین چیکار میکردین خدایی!؟
- ۹۳/۰۷/۲۸
یه مقدار با حوصله تر! دنبال راه های دیگه ای باشید برا حل مشکل خوب!