گاه نوشته های یک فریبا

روزانه نوشت های یک گونه خاص از فریباسانان!!

گاه نوشته های یک فریبا

روزانه نوشت های یک گونه خاص از فریباسانان!!

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
محبوب ترین مطالب

846 - یادداشتی برای شهرزاد...

دوشنبه, ۵ مرداد ۱۳۹۴، ۰۲:۱۶ ب.ظ

دینگ دینگ 

پیام واتس آپ گروه سفیران. 

"بچه ها متاسفانه باخبر شدیم شهرزاد عزیزمون دومین برادرش رو از دست داد .. مراسم ختم امروز ساعت .... "

یخ کردم! 

دوباره پیام رو خوندم!

سه باره پیام رو خوندم!

باورم نمیشد! 

داداش شهرزاد؟ دوباره؟؟ یه داغ دیگه؟ تازه شده دو سال که یه برادرش رو از دست داد... الان نوبت یه برادر دیگه ش شد؟ چی شد اصلا؟؟ چجوری؟؟؟ داداشش جوون بود خیلی... 

زنگ زدم به بچه ها ... کسی نمیدونست چی شده! 

فقط میگفتن ما هم شنیدیم که داداشش فوت کرده ... شهرزاد در عرض دو سال هر دو برادرش رو از دست داد!

مهران اردیبهشت 92 تو یه تصادف مرگ مغزی شد و اعضای بدنش اهدا شد، مهران رو احتمالا بشناسید! موضوع اهدای عضو مهران یه قسمت از ماه عسل بود ... و الان برادرش... 


خودمون رو رسوندیم بهشت زهرا... فضای سنگینی بود...

نمیشد حتی تسلیت گفت...

بگیم چی؟ تو تمام راه داشتم به این فکر میکردم که شهرزاد رو ببینم چی بهش بگم!؟ تسلیت میگم؟ خودمو تو غمت شریک میدونم؟ خدا صبر بده؟ امتحان الهیه؟ 

مسخره بود تمام واژه ها! 


سکوت کردم، فقط شهرزاد رو بغل میکردم تا کمی از غم خودم کم بشه!! 


چی میشه گفت به مادری که در عرض دو سال دو پسر عزیزش رو از دست میده!؟ 

چی میشه گفت به پدری که تو دو سال دو بار داغ فرزند دید اون هم دو پسر رشیدش رو ... 

چی میشه گفت به شهرزاد نازنین که الان شده تک فرزند خانواده!! 


چی میشه گفت به این.... حکمت الهی؟ تقدیر؟؟ قسمت؟؟ .. چی؟؟ .. 


خدایا خودت به پدر و مادرش صبر بده ... خدایا خودت صبر بده... 






  • فریba

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
بانك اهداكنندگان غير خويشاوند