گاه نوشته های یک فریبا

روزانه نوشت های یک گونه خاص از فریباسانان!!

گاه نوشته های یک فریبا

روزانه نوشت های یک گونه خاص از فریباسانان!!

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
محبوب ترین مطالب

روزهای سخت

جمعه, ۱۷ فروردين ۱۳۹۷، ۰۱:۱۴ ق.ظ

طاقت نیاوردم خونه بمونم.. با اینکه میدونستم خیلی سخته صبح تا شب تنها و از همه مهمتر ناتوان تو خونه موندن ولی واقعیتش روم نمیشد دیگه این همه زحمت بدم به مامان بابام 

خیلی سختشون بود بخوان مدام حواسشون به من باشه 

این بود که پامو کردم تو یه کفش که میخوام برم خونه خودم. 

اقای همسر هم هی اصرار که میخوای بیای چیکار! تنها تو خونه من نگرانت میشم صبح تا شب 

منم گفتم میخوام ببینم اگر پس فردا علیل افتادم یه گوشه خونه تحملم میکنی یا نه! :/ اینده نگری رو دارید!!!! 

 

اومدم خونه میتونستم راه برم ولی آروم 

هیچی نمیتونم بلند کنم 

حتی ظرف هم نباید بشورم 

بخوام بخوابم باید یکی بیاد پتو بندازه روم 

صبح باید یکی کمکم کنه از جام بلند بشم وگرنه عین هواپیما کلی باید زور بزنم و موقعیت یابی کنم تا بتونم پاشم اونم با کلی جیغ و داد! 

 

دیروز میخواستم یه سرو سامونی به خونه بدم 

ولی نشیته بودم سر جام و سه تا بالش هم پشتم به ردیف و دستور میدادم به آقای همسر 

اینو بذار اونجا 

اونو بیار پائین 

کی گفته اون جاش اونجاس؟ بیارش اینور 

این گلدونه رو ببر پشت پنجره 

اینجا رو یه جارو بکش 

دستشویی رو جواهر نمک ریختی؟ 

 

وسط این دستور دادنها یهو زدم زیر گریه!! 

دیوونه شدم رسما! 

 

 

این متن رو سه روزه دارم تایپ میکنم‍!! 

 

 

  • فریba

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
بانك اهداكنندگان غير خويشاوند