گاه نوشته های یک فریبا

روزانه نوشت های یک گونه خاص از فریباسانان!!

گاه نوشته های یک فریبا

روزانه نوشت های یک گونه خاص از فریباسانان!!

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
محبوب ترین مطالب

1168- پشیمان...

چهارشنبه, ۱۶ خرداد ۱۳۹۷، ۰۱:۲۷ ق.ظ
اقای همسر اومده بود دنبالم از در خونه که بیرون رفتم یهو یه چهره اشنا دیدم که داره با همسر احوالپرسی میکنه!
همون دم در جا خوردم!
موندم برم نرم وایسم .. که یهو صدای بلند سلامش منو مجبور به تصمیم کرد. 
سلام کردم و حالشو پرسیدم .. اونم احوال بابا و مامان رو پرسید.. منم به سردی جواب دادم و زوری لبخند زدم و رفتم سمت ماشین .. پشت ماشین همسر ماشین دوستمو دیدم مسیرمو عوض کردم و رفتم سمت زهره و احوالپرسی در حالیکه فکرم جای دیگه بود..
دیدم از همسر خداحافظی کرد و رفت تو مغازه .. 
منم برگشتم و رفتم سوار ماشین بشم که دیدم از مغازه براپ دست تکون میده که بفرما بریم خونه .. 
مونده بودم! 
نه به اون شوری و شوری نه به این بی نمکی .. 
همسر گفت چرا اینجوری برخورد کردی!
گفتم واا چجوری برخورد کنم.. توقع داری قربون صدقه ش برم؟!
گفت حالا میون ادمها یکی پیدا شده از رفتار و کردارش پشیمون شده .. نزن تو ذوقش گناه داره .. خیلی تو فکر رفتم .. 
شب اومدم خونه برا خواهرم تعریف کردم .. اونم گفت اتفاقا پریشب تو احیا هم کلی منو تحویل گرفت و مدام پذیرایی کرد و مواظب بچه بود.. خندیدم و گفتم یادته شب محرم بهمون چای نداد 😁😁😐
گفت آره .. ولی دلم خیلی میسوزه براشون .. گناه دارن .. 
گفتم آره منم خیلی ناراحت شدم ... ولی آدم میمونه چکار کنه .. بعد اونهمه توهین و بی احترامی الان باید چه کرد .. 
دوباره گفتم خب اونیکه باید ببخشه من و تو نیستیم.. به نظرم حالا که پشیمون شدند ما نمک رو زخمشون نپاشیم بذاریم کمتر درد بکشن گناه دارن...
اما امان از جوانی و بی عقلی ... خدا همه رو به راه راست هدایت کنه!!
.
.
امشب این اتفاق باعث شد به خیلی از ادمهای زندگیم فکر کنم 
اونایی که خیلی تو زندگی بهشون مدیون هستم رو دعا کردم عاقبت به خیر بشن و تقدیرشون به بهترینها رقم بخوره.. 
و اونایی که نتونستم از ته دل ببخشم رو هم به یاد اوردم هر چند تعدادشون کمه اما دردشون عمیقه!
هنوز بعد سالها نتونستم ازشون بگذرم ... به زبان شاید اما اصل دله که باید ببخشه که خب هنوز نبخشیده😑
  • فریba

نظرات  (۲)

  • همطاف یلنیـــز
  • سلام سلام
    جالبه دیشب منم به فکر کسانی بودم که بهم بدی کردند! 
    جالبتر اینکه فکر می کردم بیشتر از این باشند ولی هرچه فکر کردم همان چندنفر هم که دلم رو بدجوری سوزانده بودند هم اهمیتشون رو از دست داده بودند! (بااینکه میشه گفت رفتار و اشتباهاتشون خیلی آسیب زده بهم)
    .
    نیدونم والا یعنی دلم خودش بی خیال شده؟
    پاسخ:
    سلام سلام 
    طاعات و عبادات قبول درگاه حق 
    بله به نظرم به گذر زمان و گرد گرفتن یکسری خاطرات و اتفاقات و وسیعتر شدن دایره صبر و بزرگی ادمی، خیلی از اتفاقاتی که یک زمانی خیلی سخت و دردناک و غیر قابل تحمل بودند رنگ میبازن. 
    من هم دقیقا کسی که سال پیش در چنین وقتی خیلی اذیتم کرد و فکر میکردم هیچوقت نتونتم ببخشمش، دیشب وقتی یادش افتادم فقط خندیدم و تو دلم بهش گفتم ای بدبخت بیجاره ! :))))

    اما در کنار همین ادمها که زود فراموش میشن.. گویا نقش یکسری های دیگه ثابت و پر رنگ تر میشه :) 
    خدا از سر تقصیرات همه ما بگذره و ما هم بتونیم از تفصیرات هم بگذریم:)
  • بـانـوی بـرفـی
  • منم رسمی صحبت میکنم و احترام رو دارم اما هیچوقت مثل قبل نمیشه
    باید بهشون فکر کمم ببینم کی هست که به زبون بخشیدم اما ته دلم مونده هنوز فقط از یکیشون مطمعنم اونم کسی نیست جز مادرشوهر😀
    درسته گذشته و تموم شده اما هر وقت یادم بیاد نمیتونم ببخشمش
    پاسخ:
    اره واقعا ادم نمیتونه به این راحتی کسی رو ببخشه 
    نمیدونم چطور مدام اصرار میکنند ببخش و فراموش کن وقتی کسی بهت ضربه های سخت و جبران ناپذیری تو زندگی زده .. 
    البته کاش میشد به راحتی فراموش کرد چون اون کسی که نمیتونه فراموش کنه و ببخشه خودش بیشتر اذیت میشه. 

    بیچاره مادر شوهر :))))

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی
    بانك اهداكنندگان غير خويشاوند